ارتباط بدون خشونت (NON VIOLENT COMMINUCATION) مکتبی ارتباطی است که بر مبنای محبت بنا نهاده شده است. این مکتب را دکتر «مارشال روزنبرگ» در سال 1984 با تاسیس مرکز ارتباط بدون خشونت به ترویج رسمی این الگو پرداخته است. ارتباط بدون خشونت در ایران با نام زبان زندگی از سال 1383 توسط «کامران رحیمیان» آموزش داده می شود.
ارتباط بدون خشونت بر مبنای زبان و مهارتهای کلامی بنا شده است تا توانایی ما را برای انسان باقی ماندن، حتی در شرایط سخت تقویت کند، زبان زندگی مطلب جدیدی ندارد مطالب آن مجموعه و ادغامی از همه دانسته هایی است که از قرن ها پیش گفته شده است . هدف، یادآوری مطالبی است که ما قبلاً هم می دانستیم ـ این ارتباط ما انسان ها با یکدیگر چگونه قرار بوده است باشد ـ و به ما کمک می کند به گونه ای زندگی کنیم که این دانش را مورد استفاده علمی قرار دهیم.
بنابراین ارتباط بدون خشونت روبکردی است که به طور موثر می تواند در تمام سطوح ارتباطی و موقعیت های گوناگون به کار آید: روابط صمیمانه، خانواده ها، مدارس، موسسات و ادارات، درمان و مشاوره ، مذاکرات سیاسی و تجاری و بحث و مناقشه در هر زمینه های.
زبان زندگی به ما کمک می کند تا رابطه ی ما با خودمان و دیگران به گونه ای برقرار شود که محبت وجودمان شکوفا شود. شیوه جدید ابراز خود و گوش دادن به دیگری را با تمرکز بر چهار مرحله آموزش دهد: آنچه مشاهده می کنیم، احساس می کنیم، نیازداریم و آنچه را برای غنی تر سازی زندگی مان تقاضا می کنیم.
بیایید در چگونگی بیان خود و گوش کردن به دیگران، بازنگری کنیم تا به جای عکس العملهای غیرارادی و رفتارهایی که عادت شده اند کلمه ها و جملاتمان را آگاهانه براساس مسئولیت و شناخت نسبت به آنچه درک می کنیم ، احساس می کنیم و نیاز داریم، بسازیم. در هر رابطه ای ما می توانیم در حالی که همزمان به دیگران توجه محترمانه و محبت آمیز نشان می دهیم ، به بیان صادقانه و واضح خود نیز بپردازیم.
می توان الگویی جدید را جایگزین الگوی قدیمی دفاع، عقب نشینی ، یا حمله کردن در برابر قضاوت و انتقاد کرد.
1ـ مشاهده :
اولین مرحله این مدل مستلزم جدایی مشاهده از ارزیابی است . ما نیاز داریم که واضحاً آنچه را که می بینیم ، می شنویم یا لمس می کنیم و بر حسن سلامت ما موثر است، بدون ترکیب با ارزیابی ، مشاهده کنیم.
ما مشاهده می کنیم که دقیقاً در یک موقعیت چه اتفاقی افتاده است؛ آنچه را که، دیگران می کویند یا انجام می دهند ، آیا غنی کننده زندگی ما هست یا نیست؟ نکته این است که قادر باشیم مشاهده مان را بدون قضاوت و ارزبابی بیان کنیم.
مثال:
مشاهده همراه با قضاوت مشاهده عاری از قضاوت
کامران یک بازیکن ضعیف فوتبال است کامران در 20 بازی گل نزده است
کامران پشت گوش انداز است. کامران فقط شب قبل از امتحانات درس می خواند
تمرین:
برای تمرین مهارت تان در تمیز مشاهده از قضاوت ، تعیین کنید کدام جمله یک مشاهده بدون ارزیابی است. برای هر مشاهده ترکیب شده با قضاوت نمونه مشاهده بدون قضاوتش را بنویسید:
1ـ کامران بدون هیچ دلیلی از من عصبانی بود.
2ـ کامران دیروز بعدازظهر هنگامی که تلویزیون می دید، ناخنش را می جوید.
3ـ پدر من مرد خوبی است.
2ـ احساس
دومین مرحله این مدل این است که احساسمان را شناسایی و سپس آن را ابراز کنیم.ما بعد از مشاهده بدون قضاوت ، بیان می کنیم که با مشاهده این عمل چه احساسی داریم: آیا رنجیده ایم ، ترسیده ایم، خوشحالیم، متعجبیم، عصبانییم یا…؟
مثال
عدم بیان احساس :
من احساس می کنم برای مردمی که با آنها کار می کنم مهم نیستم
من احساس می کنم که درک نشده ام
بیان احساس:
من احساس غم می کنم یا من احساس ناامیدی می کنم
من احساس اضطراب، رنجش و یا … می کنم.
تمرین: برای تمرین مهارت تان در تمیز بیان احساس از عدم آن، به جملات زیر توجه کنید و اگر هر کدام بیانگر احساس نیستند ، جمله ای برای بیان احساس بنویسید.
1ـ من احساس می کنم تو مرا دوست نداری.
2ـ وقتی تو به من خوش آمد نگفتی، من احساس کردم که مورد بی توجهی قرار گرفته ام.
3ـ من بی ارزشم.
3ـ نیازها:
در سومین مرحله این مدل ما بیان می کنیم که چه نیازی از ما به احساسی که شناسایی کرده ایم ، مرتبط است. احساس های ما ریشه در نیازهای ما دارند و نه در اعمال دیگران. رفتار دیگران می تواند محرک احساس ما باشد ولی علت آن نیست. قضاون، انتقاد، عیب یابی و تفسیر دیگران همه ابراز وارونه نیاز های ما هستند. مسئول احساسات ما خودمان هستیم و نه هیج کس دیگر.
مثال:
عدم پذیرش مسئولیت برای احساسات:
اشتباههای تایپی دفترچه راهنمایی عمومی شرکتمان واقعاً مرا عصبانی می کند
من احساس خشم می کنم چون مدیر به قولش عمل نکرد
پذیرش مسئولیت احساسات:
وقتی اشتباه تایپی در دفترچه راهنمای عمومی شرکت می بینم، چون من می خواهم شرکت مان یک کار حرفه ای ارائه دهد، من احساس خشم می کنم
من احساس خشم می کنم که مدیر به قولش عمل نکرد چون امیدوار بودم که درآن تعطیلات به دیدن برادرم بروم.
تمرین: در این تمرین نیازی را شناسایی کنید ، که گوینده مسئولیت خودش را برای احساسش می پذیرد، اگر مسئولیتی پذیرفته نشده است جملات را بازنویسی کنید.
1ـ وقتی مدارک شرکت را در اتاق کنفرانس جاگذاشتی مرا عصبانی کردی.
2ـ وقتی تو دیرآمدی من مایوس شدم.
3ـ من ناراحتم که تو برای شام نیامدی چون من امیدوار بودم که بتوانیم بعد از ظهر را با هم بگذرانیم.
4ـ تقاضا
چهارمین و آخرین مرحله این مدل به این سوال می پردازد که چه تقاضایی از دیگران داریم تا زندگیمان غنی شود. وقتی نیازمان تحقق نیافته است، ما آنچه که مشاهده می کنیم، احساس می کنیم و نیاز داریم را با یک تقاضای مشخص بیان می کنیم: ما عملی را می خواهیم که احتمالاً نیاز ما را متحقق می کند. چگونه تقاضایمان را به دیگران ابراز کنیم تا آنها تمایل بیشتری به ارائه پاسخ محبت آمیز به نیاز ما داشته باشند؟
مثال:
تقاضای نامشخص
از همسرم خواستم که وقت زیادی صرف کارش نکند.
ما دانش آموزان نمی خواهیم که شما به ما بگویید موهایمان را چطور آرایش کنیم
تقاضای مشخص
من دوست دارم حداقل یک بعداز ظهر را در خانه با من و بچه ها در منزل بگذرانی.
ما می خواهیم که شما با حضور نماینده دانش آموزان در تصمیم گیری در مورد نظامنامه لباس پوشیدن موافقت کنید.
تمرین
در کدام جمله یک تقاضای مشخص ارائه می شوئ؟ اگر تقاضایی مشخص نیست آن را به صورت یک تقاضای مشخص بازنویسی کنید.
1ـ من می خواهم که تو مرا بفهمی
2ـ من دوست دارم که تو احساس اطمینان بیشتری به خودت کنی.
من دوست دارم که اجازه دهی خودم باشم.
نکته :آن چه را تقاضا داریم باکلمات مثبت بیان کنیم، تقاضای منفی باعث می شود طرفمقابل گیج شود و نداند، واقعاً چه تقاضا شده است و معمولاًمقاومت او را بر می انگیزد. علاوه بر استفاده از زبان مثبت، ازجملات گنگ، مبهم و انتزاعی نیز اجتناب کنیم.تثقاضاهایمان را درغالب اعمال ملموس که دیگران بتوانندبفهمند، ابراز کنیم. ( مثلاً، پدری که از فرزندش انتظار قبولمسئولیت دارد، باید مشخصکند فرزندش دقیقاً چه باید انجام
دهد تا انتظاری را که او می خواهد برآورده نماید)تقاضای ما باید آگاهانه باشد، وقتی با دیگران صحبت
می کنیم همراه با بیان احساس و نیاز باشد در غیر اینصورت ممکن است به عنوان درخواست دستوری شنیده شود.
ارتباط هایی که محبت را مسدود می کنند:
1. قضاوت اخلاقی: یعنی غلط یا بد دانستن آن چیزهایی که متناسب و هماهنگ با ارزش های ما نیستند. معمولاً این
قضاوت ها چنین بیان می شود: “ او تنبل است”، “ آنهامتعصبند”. سرزنش، تحقیر، اهانت، برچسب، مقایسه، عیب
جویی، همه شکل هایی از این نوع قضاوتند. قضاوت درباره مردم، خشونت را ترویج می کند. ریشه بسیاری از خشونت ها،چه کلامی، روانی یا فیزیکی در این تفکر است که علت اختلاف را اشتباه طرف مقابل می دانند.
2. مقایسه کردن: اگر کسی می خواهد زندگی را برای خود تلخ کند، کافی است یاد بگیرد خود را با دیگران مقایسه کند، وقتی درگیر مقایسه می شویم احساس بدبخت بودن شروع می شود، بعد افسردگی به سراغمان می آید این نوع تفکرمحبت ورزیدن به خود و دیگران را مسدود می کند.
3. انکار مسئولیت: ارتباط همراه با خشونت چنان بر آگاهی ماسایه می اندازد که فراموش می کنیم خود ما مسئول نحوه تفکر،احساسات و اعمالمان هستیم. استفاده از کلمه رایج ( باید)بیانگر نادیده گرفتن مسئولیت فردی فرد در قبال اعمالش است برای انجام کاری، احساس اجبار نکنیم بلکه انتخاب را
جایگزین اجبار کنیم.
4. درخواست آمرانه ( دستوری): راه محبت را مسدود می کند.عدم پاسخ گویی شنونده به درخواست آمرانه به صورت آشکارو پنهان، با شرم یا تنبیه تهدید می شود. ما هرگز نمی توانیم دیگران را به انجام کار، مجبور کنیم. تفاوت تقاضا با درخواستآمرانه قسمت مهمی از ارتباط بدون خشونت است.
منابع:
سایت www.zabanezendegi.com
روزنبرگ، مارشال.( 2005 ). ارتباط بدون خشونت ( زبان زندگی).مترجم: رحیمیان.کامران. تهران