گشتالت درمانی

images

تعریف و تاریخچه گشتالت درمانی:

برای شناخت درمانی باید ابداع کننده آن یعنی فرتیز پرلرز و نظریه های روان شناختی و روان درمانی مؤثر بر تفکرش را بشناسیم. اگر چه پرلز آموزش روان کاوی دیده بود ولی نظریه های دیگر روان شناختی و رویکرد فلسفی، وی را بر آن داشتند تا نظامی در روان درمانی ابداع کند که خیلی با روان کاوی فرق داشت. پرلز پس از اخذ مدرک پزشکی خویش در سال 1920 در موسسه ای که سربازان دچار آسیب مغزی در آن درمان می شدند، دستیار کورت گولدشتاین شده و در نتیجه تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. همچنین پرلز، تحت تأثیر افکار ویلهلم رایش در مورد رفتار کلامی و غیر کلامی بود و مجذوب کارهای زیگلند فریدلندر در مورد اختلاف نظر خلاق شد. پرلز در نتیجه همکاری باکورت گولد شتاین با کاربرد روان شناسی گشتالت در روان درمانی آشنا شد. ابداع گشتالت درمانی از دیدگاهی نظری تر و فلسفی تر، محصول نظریه میدانی، پدیدار شناسی و وجود گرایی بود. در سطح شخصی تر نیز همسر پرلز یعنی لورا که یک گشتالت درمانگر، نویسنده و مدرس بود، سهم چشمگیری در پیدایش گشتالت درمانی داشت.

این ها عواملی هستند که زیر بنای فکری ابداع گشتالت درمانی توسط پرلز محسوب می شوند.

پرلز دهه 1940 اصول روان شناسی گشتالت را در خلال نوشته های خود که تحت عنوان «خود، گرسنگی و پرخاشگری» به چاپ رسید، جذب و منعکس ساخت. این نوشته پرلز، جدایی بین او و مکتب روانکاوی را مشخص ساخت و در واقع به عنوان پلی برای گشتالت درمانی محسوب شد.

.گشتالت:

گشتالت یک واژه آلمانی است که واژه کاملاً مترادفی در زبان انگلیسی ندارد. مشکل بندی،ساخت، الگوی یگانه یا کل سازمان یافته معنی دار از جمله واژه هایی هستند که تقریباً همان معنا را دارند. کلمه گشتالت به معنی این است که یک کل، چیزی بیشتر و یا متفاوت از مجموع اجزای آن است. سازمان دهی قسمت های جزئی، ساختاری را خلق میکند که ویژگی خاص خود را دارد.

در خصوص ادراک یا تجربه کردن، معنایا اهمیتی را به محرک وارده می افزایی. این کار از طریق مزیت دادن به الگوهای خاص یا گشتالت هایی که ما آنها را مشکل می دهیم صورت می گیرد. روان شناسی گشتالت، اساساً بر فرآیند ادارک یا یادگیری تأکید می نماید. گشتالت درمانی، از نظر فلسفی، شکلی از «فلسفه وجودی» است. فلسفه وجودی می خواهد بداند که مردم وجود بی واسطه خود را چگونه تجربه می کنند، در حالی که روان شناسی گشتالت می خواهد بداند که این وجود چگونه ادارک می شود. پرلز در گشتالت درمانی این. دو را به هم آمیخت. پرلز، از اندیشه ها و افکار دیگر نظریه پردازان نیز استفاده کرد. نقش گذاری روانی «سایکودراما» از مورنو اخذ گردید. در نگرش راجرز، بازخورد به عنوان عامل درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. این کار از طریق توجه به وضع بدن، حالت صدا، حرکات چشم ها، احساسات و ایما و اشاره ها صورت می گیرد. در سرتاسر گشتالت درمانی نمونه هایی از دیدگاه های وجودی و بشر دوستانه در مورد ماهیت انسان که از افکار و دین «مشرق زمین» گرفته شده است، وجود دارد.

 تعریف گشتالت درمانی:

گشتالت درمانی شکلی از درمان است که بر اصول روان شناسی ادارک و پدیده شناسی استوار است. بنابراین، گشتالت درمانی بر دنیای نمودی فرد و بر افکار و احساسات او، آن طور که در زمان و مکان بلافصل او تجربه می شوند، تمرکز دارد و به تاریخچه توجی ندارد. از این رو در این شیوه درمانی به مسائلی نظیر اینکه فرد چگونه بدان حالت درآمده است، یا دلیل انجام کارهایش چه بوده است و یا فردا چه خواهد کرد و چه پیش خواهد آمد، توجهی نمی شود و مشکلات آگاهی و کل نفس در ارتباط خلاق با محیط مورد تأکید است. معمولاً گشتالت درمانی به تمرکز درمانی نیزمعروف است. زیرا هدفش آن است که به فرد کمک کند تا به تجربه اش از طریق آگاهیش بیافزاید و به تجارب و تلاش های ناکام کننده ای که این آگاهی را متوقف می کنند واقف شود. جنبه دیگر تمرکز آن است که فرد روابط بین شکل و زمینه را توسعه می دهد، بطوریکه بتواند توجه کاملش را به شکل یا هیئت اصلی معطوف دارد و هر چیز دیگری را در زمینه رها کند. در شیوه درمان گشتالتی، با آوردن رفتارهای اجتنابی به آگاهی سعی می شود حالت به تعادل برگردانده شود.

هدف آن است که فرد هر چه بیشتر با محیط خود در تماس و تعامل طبیعی قرار گیرد، از عواطف و تحریک های ناخواسته خویش آگاهی یابد، با خود و با محیط واقعی کاملاً در تماس قرار گیرد و کلیت ارگانیزم او حفظ شود. اساس درمان گشتالتی توجه به زمان و موقعیت موجود و کسب حداکثر آگاهی است. در سایه ی وجود آگاهی، فرد می تواند بر اساس اصل سالم گشتالت عمل کند، یعنی مهمترین موقعیت یا کار ناتمام را تشخیص دهد و با آن برخورد اصلاحی داشته باشد. موقعیت ناتمام، یا کار و امر ناتمام، همان نیازهای ارضا نشده ای هستند که گشتالت های ناقص را تشکیل می دهند. موقعیت ها و امور ناتمام معمولاً نیرو و فشار زیادی وارد می آورند و رفتار فرد را شدیداً تحت تأثیر قرار می دهند. (بارکلی ، 1971؛ پاپن، 1974 ؛ کرسینی، 1973)

 انتظار یا هدف از گشتالت درمانی:

هدف اصلی گشتالت درمانی کمک به فرد است تا دریابد که نیازی به وابستگی به دیگران نداردو می تواند موجود مستقلی باشد. به عبارت دیگر، گشتالت درمانی موانع و سدها را از سر راه «شدن» فرد بر می دارد، تا فرد از حمایت محیطی به حمایت شخصی، که همان بلوغ است، برسد. به عبارت دیگر، هدف گشتالت درمانی کشف زندگی است، تابدان وسیله فرد رشد کند و به بلوغ شخصی برسد. انسان در جریان رشد یک تعارض و یا یک کشمکش اساسی دارد و آن این است که هر فردی فقط یک هدف ذاتی دارد و آن هدف تحقق بخشیدن به «خود» است، آن طور که هست، و گشتالت درمانی سعی می کند آن چیزی بشود که هست (پرز، 1969؛ پاپن، 1974؛ شرتزر و استون، 1974.)

از طریق گشتالت درمانی، خلأها و شکاف های موجود در زندگی فرد (امور ناتمام) شناخته می شوند و نیز به فرد کمک می شود تا چگونگی پر کردن این شکاف ها را بیاموزد و در ایجاد وحدت و کلیت در زندگیش توفیق حاصل کند. این دو خصوصیت در سایه افزایش آگاهی، تمرکز و قبول مسئولیت شخصی حاصل می شود. همچنین گشتالت درمانی درصدد است که به افراد در ارائه و بیان سالم میزان تهاجم و خشونتشان کمک کند.

زیرا کششهای تهاجمی اگر به طور مناسب و درستی بیان و ارائه نشوند، بطور نادرستی به کارگرفته خواهند شد. آنچه که سعی می شود فرد در جریان درمان به آن دست یابد، آن است که فرد اجزای سلب شده ی شخصیت خویش را قدم به قدم کشف و آنها را مجدداً کسب کند تا اینکه به اندازه ای قوی شود که بتواند رشد و بلوغ خود را تسهیل و تأمین کند. بنابراین، از نظر رابطه ارانیزم با محیطش، هدف درمان برقراری مجدد تماس و تعامل طبیعی و جذب کامل محیطی است. از نقطه نظر آسیب شناسی، بیماری اختلال در عملکرد «خود» تلقی می شود و هدف درمان ایجاد وحدت در «خود» است. اساس تمام هدف های گشتالت درمانی کسب آگاهی است، که فی نفسه می تواند شفا بخش باشد.

 وظیفه درمانگر در گشتالت درمانی:

وظیفه درمانگر این است که به مراجع کمک کند تا بر موانعی که جلوی آگاهی او را کرفته غلبه کند. در دوران درمانی درمانگر علاوه بر تأکید روی محتوای گفتاری مراجع به حرکات و سکنات و رفتار غیر کلامی وی نیز توجه دارد.

درگشتالت درمانی روان درمانگر مراجع را در وضعیت تعارضی قرار می دهد تا مراجع خود راه حل خاص خود را بیاید و استعدادهای خاص خود را رشد دهد.

حالا و ایجاد از جمله موضوعاتی است که در گشتالت درمانی دارای اهمیت خاصی است. باید در حال و ایجاد زندگی کرد و شامل آن چیزی می شود که ما از آن آگاه هستیم.

پرلز گشتالت راگرایش مشترک نوع بشر به سوی تمامیت و کامل کردن خویش کمال گرایی می خواند و هر چه گشتالت یعنی کمال گرایی را منع کند به وضعیت ناتمامی می انجامد که زیان آوراستو باعث ناسازگاری است.

 فنون گشتالت درمانی:

برخلاف درمان های انسان گرا و وجودی که فنون اندکی در آنها به چشم می خورد، گشتالت درمانی به واسطه ی تأکیدی که بر فنون دارد شهرت یافته است. در ادامه بخشی از شیوه های کنونی گشتالت را توصیف می کنیم:

 

1ـ زبان من : I-Language

دراین فن به درمانجو کمک می شود تا مسئولیت زندگی حال و آینده خود را به عهده بگیرد و لذا درمانگر به او می آموزد که زبان «او» یا «آن» را به زبان «من» تغییر دهد.

این تغییر ساده در زبان علاوه بر تشویق بیمار به قبول احساسات و رفتار خویش، احساس بیگانگی بیمار نسبت به جنبه هایی از وجود حقیقی خود را کاهش می دهد. این فن به بیمار کمک می کند تا خود را موجودی فعال بداند نه بی اختیار، و خود را فردی گشوده و جستجوگر و طالب بداند نه شخصی که رفتارش تماماً به دست رویدادهای بیرونی تعیین می شود.

 

2ـ صندلی خالی : the empaty chair

در این فن، درمانجو ابتدا به فراکنی می پردازد و بعد با همان احساس فرافکنده یا با یک شخص، شیء یا موقعیت به گفتگو می پردازد. برای مثال، اگر بیماری گریه می کند، گشتالت درمانگر ممکن است از بیمار بخواهد تصور کند که این اشک ها روی یک صندلی خالی در برابرش نشسته اند و بعد با این اشک ها صحبت کند. این شگرد ظاهراً در اغلب موارد به آدمی کمک می کند تا با احساسات خویش مواجه شود. در حقیقت، تصور می رود که اگر به جای چنین کاری از شخص بخواهیم راجع به اشک هایش سخن بگوید، وی را تشویق کرده ایم تا حتی نسبت به سابق نیز فاصله بیشتری از احساسات خود بگیرد ـ نکته ای که به نظر گشتالت درمانگر مانع بهزیستی روانی است.

 

فرافکنی احساسات : projection of feeling

در این فن که بصورت گروهی اجرا می شود، درمانگر افراد را دو به دو رو به روی هم قرار می دهد و از آنها می خواهد که چشم هایشان را ببندند و به کسی که دلبستگی عاطفی فراوانی نسبت به او دارند، فکر کنند. درمانگر آنها را تشویق می کند که بر احساساتی که نسبت به آن شخص دارد تمرکز کنند. بعد، همگی چشمهایشان را می گشایند و به طرف مقابلشان نگاه می کنند. پس از مدت کوتاهی به آنان گفته می شود مجدداً چشم های خود را ببندند و این با به یک موضوع خنثی مثلاً یک مسئله ریاضی، فکر کنند. سپس آنها مجدداً چشمان خود را باز می کنند و به طرف مقابل می نگرند. سرانجام از آنان پرسیده می شود که آیا در این دو موقعیت از لحاظ نوع احساسی که نسبت به طرف مقابل داشته اند تفاوت چشمگیری بوده است یا خیر. هدف از این تمرین عبارت از اغراق در چیزی که تصور می رود در تمامی تعامل های اجتماعی ما حضور دارند، یعنی داخل شدن احساسات ما به درون وقایعی که در هر لحظه خاص رخ می دهد.

 

توجه به علایم غیر کلامی : Attending to nonverbad cuses

تمام درمانگران به علایم و اشارات غیر کلامی و فرازبانی مراجع توجه می کنند. علایم غیر کلامی عبارتند از: حرکات بدن، تجلیات چهره، حرکات بیانگر و نظایر آن.

نشانه های فرازبانی عبارتند از: آهنک صدا، سرعت بیان کلمات و سایر مؤلفه های قابل سمع گفتار که در زمره ی محتوای آن گفتار قرار ندارد. ممکن است آدمیان آنچه را که از گلویشان خارج می شود به کمک دست یا چشم خویش نفی نمی کنند. پر از تأکید خاصی بر این علائم غیر زبانی داشت و برای آنکه دریابد درمانجو حقیقاً چه احساسی می تواند داشته باشد، عمیقاً این علائم را تحت نظر می گرفت.

 

استفاده از استعاره : matephor

در خلال جلسه درمان، گشتالت درمانگرها غالباً به خلق نمایشنامه هایی غیر عادی می پردازند که باید آنها را اجرا کرد و بدین طریق مشکلی راکه به اعتقادشان درمانجو دارد، صراحت بیشتری یافته و قابل فهم تر شود.

 

مسیرهای آینده :

ادامه نفوذ گشتالت حداقل در دو زمینه پیش بینی می شود: یکپارچگی روان درمانی و ارایه ی آن برای اختلال ها درمانجویان خاص. هر درمان یکپارچه نگر یا التاقطی رضایت بخشی باید بیشتر از کلمات و مفاهیم را جذب کند. متخصصان یکپارچه نگر به دنبال روش هایی برای برانگیختن هیجان ها و مشارکت در تجربیات شدید هستند، خواه آن را روش بیانگر بخوانند یا گشتالتی، تجربی، عاطفی، و یا هیجان مدار، در عین حال، کار هیجانی همیشه کافی نخواهد بود و درمانگر گشتالتی بطور فزاینده ای به دنبال گرایش های دیگری مانند روان پویشی، شناختی، و سیستم ها خوانده بود تا دیدگاه خود را متعادل و کامل کنند.

منابع :

1ـ شفیع آبادی عبدالله؛ غلامرضا ناصری. نظریه های مشاوره و روان درمانی. انتشارات نشر دانشگاهی؛ چاپ سیزدهم (1386)تهران.

2ـ دیویسون، جرالدسی؛ جان ام.فیل؛ آن ام. کرنیگ آسیب شناسی روانی ، جلد اول؛ مترجم: مهدی دهستانی؛ ویراست نهم ـ بر اساس DSM – IV – TR انتشارات: ویرایَ (1386) تهران.

3ـ پروچاسکا، جیمز؛ جان نورکراس، نظریه های روان درمانی (نظام روان درمانی). ترجمه: یحی سید محمدی؛ انتشارات نشر روان(1389) تهران .

 

۲ Replies to “گشتالت درمانی”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.