همه مردم میتوانند مورد نوازش واقع شوند. نوزادان به نوازشهای فیزیکی مانند در آغوش گرفته شدن نیاز دارند. بهترین نوازش این است که احساس کنی از زمانی که به دنیا آمدی، دوستت داشتهاند و قبولت کردهاند فقط به خاطر خودت. وقتی بزرگ میشوی دیگر آنقدر به در آغوش گرفته شدن نیازی نداری ولی همیشه به کسی احتیاج داری که برایت اهمیت قائل باشد و این را به تو بگوید. البته نوازش مثبت (یعنی دریافت عشق و احساسهای خوب) تنها یک قسم از نوازش است و اما هر گونه توجهی از یک شخص دیگر نوازش محسوب میشود، حتی وقتی کسی به تو بگوید که تو را دوست ندارد. البته بین خودمان باشد، جوانها چون دوست دارند همینطوری مورد توجه قرار بگیرند، پس خودبخود بیشتر از بزرگسالان به توجه احتیاج دارند.
وقتی کسی به تو توجه میکند، حتی اگر از روی شماتت باشد بهتر از نادیده گرفته شدن است. خواه کسی به تو گوش بدهد، به آرامی به پشتت بزند یا حتی بگوید که اعصاب خردکن هستی، باز هم نوازش محسوب میشود. برای ادامه حیات تو به هر گونه نوازشی نیاز داری. خوب، بد. اما برای این که بهترین احساسها را داشته باشی، به نوازشهای خوب، مثبت و دوستداشتنی نیاز داری.
اگر به اندازه کافی نوازشهای خوب نمیگیری و اگر به این دلیل کمی ناراحت، منزوی و افسردهای، الان، همین الان، وقت تغییر است. باید از خودت شروع کنی. خواندن این مقاله شاید اولین قدم برای تغییر اوضاع، دریافت نوازش و رسیدن به احساسهای خوب و شادیآور باشد.
نوازش یعنی نگاه و سلام پر از صمیمیت به شما، جمله کوتاه معلم زیر نمره خوب ورقه امتحانتان یا دست دوستی سر شانهتان و صحبتش درباره شما با دیگران، وقتی همه دارند حرف میزنند، تا دوباره شما محور بحث شوید.
نوازش یعنی وارد شدن به آگاهی فرد دیگر. اریک برن (روانشناس) میگوید: نوازش را میتوان اصطلاحا هر نوع حرکتی به حساب آورد که حضور دیگری را تایید کند. نوازش چیزی است که «کودک» درون ما احساس میکند. نوازش همان چیزی است که همه ما در هر سنی که هستیم به آن نیاز داریم، منتها به شکلهای متفاوت. هم نیاز داریم نوازش بشویم و هم نیاز داریم دیگران را نوازش کنیم. نوازش در لغتنامه دهخدا این گونه تعریف شده است: مهربانی، مرحمت، شفقت، خوشرویی، انسانیت، تسلی و دلجویی.
بیشتر نوازشها به انسان احساس خوبی میدهند انرژی میبخشند. تمام روابط متقابل ما با یکدیگر تبادل نوازش محسوب میشود. مثلا وقتی که شما به کسی سلام میکنید (یک نوازش کلامی به او دادهاید) و در مقابل او با سر جواب شما را میدهد. (او نوازش غیرکلامی به شما داده است)
نوازش از نظر روانشناسی تحلیل رفتار متقابل:
انسان در هر ارتباط متقابل به دنبال کسب نوازش و توجه می گردد.
نوازش عبارت است از ” توجه به حضور دیگری که ممکن است به صورت تماس جسمانی، نگاه و یا کلامی باشد و نیاز انسان به توجه و تأیید را ارضا می نماید. ”
در واقع نوازش واحدی از توجه است که در فرد انگیزه ایجاد می کند. بارها مشاهده شده که نوزادان محروم از تحریک جسمانی، مستعد ابتلا به انواع مختلف بیماری هستند و گاه حتی فقدان تحریک جسمانی موجب مرگ آنان می شود.
تحقیقاتی حاکی از آن است که ” محرومیت از محرک، موجب آسیب های ذهنی و واکنش های هیجانی از جمله روان پریشی می گردد ” نوازش چه مثبت و چه منفی مورد نیاز بشر است و اگر از آن محروم باشد احساس طردشدگی به وجود می آید به طوری که نوازش منفی به نوازش نشدن ترجیح داده می شود.
نوازش مثبت :
نوازش مثبت موجب رشد عواطف سالم فرد می شود و احساس مطبوعی را در فرد بر می انگیزد که از ارتباط صمیمانه سرچشمه می گیرد.
نوازش منفی :
نوازش منفی احساس نامطبوعی در فرد به وجود می آورد مثل طرد شدن یا مورد کنایه قرار گرفتن که منجر به تحقیر شده و پیام ” تو خوب نیستی ” به فرد داده می شود.
درصورتی که فرد پیام نوازش مثبت را دریافت نکند مایل به پذیرش نوازش منفی خواهد بود و خود را محق آن می داند. انسانها از بی تفاوتی گریزانند.
از مجموعه نوازش های مثبت تحت عنوان ” بانک اعتباری ” یاد می شود.
نوازش شرطی :
توجهی که مشروط به انجام کاری به شخص داده شود، نوازش شرطی نام می گیرد مانند ” تو را دوست دارم اگر … ”
نوازش غیرشرطی :
توجه به آنچه که واقعا در یک فرد وجود دارد مانند ” چشم های تو خیلی زیبا هستند ” نوازش غیر شرطی نامیده می شود.
نوازش کلامی :
هر گونه صحبت و توجه کلامی از یک “سلام” ساده تا صحبت های طولانی و درازمدت جزو نوازش های کلامی محسوب می شوند.
نوازش غیر کلامی (رفتاری) :
هر نوع توجه غیر کلامی از نگاه گرفته تا در آغوش گرفتن در شمار نوازش های رفتاری به حساب می آیند.
نوازش هدف دار :
به منظور این نوع نوازش در ارتباط با دیگران، با آگاهی از نوع احساس ها و ارزش ها، نوازش را از پیش تهیه و ارایه می نماییم، مثل خرید هدیه برای کسی.
نوازش بیرونی :
نوازش گرفتن از طرف شخص دیگر، برای رفتار سالم و سلامت روانی فرد لازم است و به این طریق نیاز شدید انسان به انگیزه و محرک بر طرف می شود.
طلب نوازش به جستجو برای توجه تبدیل و سبب می شود فرد در خود احساس سرزندگی و شادی کند. به عبارت دیگر، کمبود نوازش به وخیم شدن وضعیت روحی، هیجانی و جسمی فرد منتهی می شود.
به نمونه هایی از نوازش بیرونی توجه کنید:
– دوستی شما را می بیند لبخند می زند.
– همسر شما از عطری استفاده کند که شما دوست دارید.
– دوست شما تولد شما را تبریک می گوید.
نوازش درونی :
منشاءهای درونی همچون خاطرات قدیمی، تخیلات و عقاید جدید، نحرک و اشکال دیگری از خودانگیختگی را به همراه دارد که نوازش هار درونی نامیده می شود.
بخش مهمی از نوازش درونی، مجموعه ای از نوازش هایی است که ما در ذهن خود ذخیره کرده ایم. همه ما گنجینه ای از نوازش مثبت و منفی مورد علاقه مان را در ذهن نگهداری می کنیم. بعضی افراد فقط به نوازش های منفی توجه می کنند و اغلب خاطرات خود را در مورد نوازش های منفی بازنگری می نمایند. بعضی افراد دیگر، این گنجینه را به نوازش های مثبت اختصاص می دهند. بنابراین مانند این است که یک ذخیره ارزشمند در اختیار دارند و آن را در روزهایی که ذخیره نوازش های بیرونی آنان اندک است، استفاده می نمایند.
نوازش خویشتن :
نوازش خویستن نوعی از نوازش درونی است که شامل تعریف و تمجید از موفقیت های خود، تشویق و رضایت از خود بوده که به ما احساس خوبی می دهند و سبب رشد عاطفی – هیجانی ما می شوند. در کودکی به ما آموخته اند که ” خودت را نوازش نکن ” و ما را از این منبع مهم و همیشه در دسترس محروم ساخته اند.
نوازش مستقیم :
اگر در یک ارتباط متقابل و بدون واسطه نوازش مبادله گردد مانند سلام و احوال پرسی و فشردن دست یکدیگر، نوازش مبادله شده از نوع مستقیم است.
نوازش غیر مستقیم (پیک نوازش) :
چنانچه تبادل نوازش از طریق واسطه قرار دادن یک فرد با یک شی انجام پذیرد، مانند ارسال دسته گلی برای یک دوست، گفته می شود که نوازش غیرمستقیم صورت گرفته است.
بی تفاوتی :
به همان اندازه که نوازش مثبت محرک است، نوازش منفی هم ایجاد تحرک می کند، ولی دری بی تفاوتی هیچ گونه ایجان انگیزه مثبت یا منفی وجود ندارد. بنابراین بی تفاوتی نوعی نادیده گرفتن است. انسان ها مایل هستند نوازش مثبت را به نوازش نداشتن ترجیح می دهند، در واقع بی تفاوتی حتی از نوازش منفی دردناک تر است.
جالب است که انسان پیام ” تو انسان خوبی نیستی ” رو به بی تفاویت ترجیح می دهند.
قوانین محدود کننده و غلط :
* خودت را نوازش نکن. یعنی هر خاطره شیرین در ذهن که منجر به احساس شادی و ارزشمندی می شود مرور نمی شود.
* نوازش را که می خواهی و به تو می دهند، آن را نپذیر.
* نوازشی را که به آن مایل نیستی طرد نکن. یعنی هر زمان به تو پیام منفی رسید رد نکن و بپذیر.
* اگر تمایل داری به کسی نوازش بدهی، از آن خودداری کن. بسیار پیش می آید که مایل به نوازش کردن کسی هستیم ولی مطمئن به پذیرش او نیستیم و نمی دانیم قبول می کند یا نه. چون در تجربیات قدیم با استقبال فرد روبرو نشدیم و در شک ماندیم.
* وقتی به نوازش نیاز داری، آن را درخواست نکن. در زندگی با همسر بسیار مشاهده می شود که نیاز به نوازش موج می زند ولی کسی مایل به بروز و درخواست کردن نیست.
بارها مشاهده می کنیم کسی دست نزدیکانش (بچه – همسر و …) را در دست دارد به طوریکه انگار دست غریبه ای را در دستش گرفته.
بارها شده که به خانه زوجی می رویم که نیاز به نوازش در آنها موج می زند. آنها به راحتی با دوستان خود درباره نیاز به حمایت عاطفی و نوازش شدن صحبت می کنند ولی اصلا همسر روحش هم خبر ندارد.
بارها شده در تنهایی های خودمان از بانک اعتباری یعنی نوازش های مثبت درونی خود استفاده نمی کنیم و خود را لایق آنها نمی دانیم. بیشتر نوازش های منفی را مرور می کنیم.
نوزاد، نوازش، محرومیت عاطفی
سادهترین مورد نوازش، همان نوازش نوزاد است. نخستین رابطه نوزاد با دنیای خارج از طریق لمس کردن حاصل میشود. لمس کردن حسی است که نوزاد از طریق پوست و سپس به وسیله دهان آن را تجربه میکند. طی دوران بارداری جنین به دلیل کیسه آبی که در آن قرار دارد به وسیله دیوار بطن مادرش احساس آرامش و نوازش میکند، ولی هنگام تولید این رابطه فیزیکی به هم میخورد و نوازد آن احساس خوشایند را گم میکند. در حالی که نوزاد تازه متولدشده هنوز به آن آرامش و نوازش احتیاج دارد تا به تدریج به محیط جدید عادت کند. در آغوش گرفتن، برقراری تماس جسمی و ماساژ دادن نوزاد، به راحتی فقدان رابطه فیزیکی دوران جنینی او را با مادر جبران میکند. ماساژ دادن باعث نرمی پوست و مفاصل، رفع خستگی و وحشت کودک میشود و احساس خوشایندی به او میدهد. دکتر اسپیتز متوجه شده است، نوزادانی که پس از تولد برای مدتی طولانی از آغوش مادر و نوازش او محروم میشوند، کمکم دچار افت روحی غیرقابل جبرانی خواهند شد و چهبسا سرانجام با ناراحتیهای روانی ناشی از آن از پا درآیند. وی این محرومیت را «محرومیت عاطفی» مینامد.
نوازش همردیف آب و غذا
پس از تولد و ورود به صحنه روزگار، نوازش بود که به ما اطمینان داد زندگی در این بیرون نیز «خوب» است. نوازش در آن موقع زندگیبخش بود، امروز هم هست. اریک برن در یک جمله اهمیت «نوازش» در یک زندگی عادی را چنین بیان میکند: «اگر نوازش نشوی، مخت میپکد». او در توضیح این جمله میآورد: بعد از آن که دوران صمیمیت دامان مادر به پایان میرسد فرد بقیه عمر را، هر روز، با موانع مختلف اجتماعی، زیستی یا روانشناختی که سد راه آن صمیمیت جسمی به سبک دوران نوزادی است، دست به گریبان است و تلاش مداوم و مستمری برای کسب مجدد آن صمیمیت دارد. در بسیاری موارد، فرد یاد میگیرد که با کمترین نوازش خود را راضی کند (شاید به دلیل عدم توانایی در دادن و باز پس گرفتن نوازش) تا آنجا که گاهی حتی مشاهده یک سر تکان دادن در تایید کارهای او و شناخته شدن موجودیتش، برایش کافی است. اگرچه آرزوی اولیه او برای صمیمیت جسمانی کاهشناپذیر باقی خواهد ماند و همچنان در حسرت آن نوازش سرشار، جسمی و بیشرط باقی میماند.
«آبراهام مازلو» نوازش را در سلسلهمراتب نیازهای انسان همردیف آب و غذا میداند. ما غالبا میتوانیم نوازشهای مثبت و نوازشهای منفی را از یکدیگر تمیز دهیم؛ نوازشهایی که باعث ایجاد احساس خوب و بد در ما میشوند، اما این را هم میدانیم که هرگونه توجهی بهتر از بیتوجهی است مگر آنکه حقارتآمیز و ظالمانه باشد، اما به طور کلی واژه نوازش را به معنای مثبت آن میگیریم و در ادامه مطلب نیز از آن به همین مفهوم استفاده خواهیم کرد.
میزان نوازش
نیاز افراد به نوازش وتوجه متفاوت است. شدت عطش و نیاز ما به نوازش ظاهرا بستگی دارد به میزان نوازشی که در کودکی دیدهایم.
اگر نوازش زیادتر از حد باشد آدمهای زیاد، رفت و آمد زیاد، تلفنهای زیاد، تقاضاهای زیاد یا حتی تعریفهای زیاد سیستم گیرنده ما از کار میافتد و احساس میکنیم که دلمان میخواهد فرار کنیم. در چنین حالتی ممکن است به خلوت خود پناه بریم و به فعالیتهای مورد علاقه خود در تنهایی بپردازیم مثل: کتاب خواندن، قدم زدن یا رفتن توی اتاق و در را پشت سر خود قفل کردن. وقتی احساس میکنیم سرسام گرفتهایم، سکوت حالمان را جا میآورد.
بالعکس، اگر میزان دریافت نوازش پایینتر از حد لازم باشد، رفتهرفته آثار افسردگی، یا افسردگی توام با خشم، یاس و درماندگی در رفتار ما ظاهر میشود و حتی گاهی از نظر جسمی نیز بیمار میشویم. علت ایجاد این حالات نیز برمیگردد به نیاز ما. انسان دو نیاز مهم دارد؛ نیاز جسمانی (بیولوژیکی) و نیاز به توجه و نوازش (شادی). اگر از انسان نیاز عاطفی (توجه و نوازش) گرفته شود و به آن توجه نشود، خود به خود شادی و سرزندگی از وی گرفته میشود که این خود سبب ایجاد انزوا و در نتیجه افسردگی میشود.
سرچشمه «نوازش» مردم هستند
درست است که مثبت فکر کردن نیروبخش است، اما اولین فکر مثبت ما غالبا این است که به انسان دیگر روی بیاوریم. ظاهرا این طور است که ما نمیتوانیم خودمان تنهایی تجدید قوا کنیم. حتی در لحظات تنهایی و انزوا فکر ما فورا متوجه دیگران و خاطرات آنها میشود. به گذشتههای خوبی میاندیشیم که با آنان داشتیم و کسانی را به یاد میآوریم که دیگر با ما و در کنار ما نیستند ولی در زندگی ما شریک بودند.
یکی از منابع نوازش، یادآوری و تکرار نوازشهای گذشته است. احساسهای خوب و بسیار مهم اولیه ناشی از تحسین و تایید والدین، تاثیر انگیزشی نیرومندی در همه کارهای ما داشته و دارد. به نظر میرسد که ما در تمام عمر در جستجوی المثنای نوازشدهندگان اولیه خود هستیم.
بازآفرینی و مرور خاطرات و نوازشهای گذشته، هرچند برای بعضیها معنی و ارزش عمیقی دارد اما کافی نیست. ما هر روز به نوازش تازهای نیاز داریم، زیرا شادیهای گذشته مانند روزنامه دیروز کهنه میشود. همانطور که به غذا احتیاج داریم، به تماس با مردم تازه هم نیاز داریم. هر شخصی هنگام ورود به محل کار، مهمانی یاجمع دو سه نفره دوستانش، سوالی حیاتی او را به فکر فرو میبرد. اینجا چه طور میشود نوازش دید؟ این امر همانقدر برای سلامتی روحی روانی و حتی جسمی فرد لازم و حیاتی است که پستان مادر برای بچه.
نوازش دیگران
نوازش یک شخص یعنی برآوردن خواسته او.
همانطور که قبلا گفتیم، نوازش، در اساسیترین شکل خود، یعنی وارد شدن به دنیای آگاهی شخص. شما ورود مرا به اتاق میبینید و با گفتن سلام، آن را تایید میکنید. من هم در جواب میگویم سلام. این احساس خوشایند است. چنانچه این ابتداییترین نوع شناخت و تایید صورت نگیرد، احساس میکنیم کوچک شدهایم و به حساب نیامدهایم. آن وقت به خود میگوییم مرا اینجا نمیخواهند، نباید میآمدم. آگاهی زمانی امکانپذیر است که ما بتوانیم خوب، دیگران را ببینیم. (یعنی آنها را با همه حالات شخصیتیشان) آن وقت است که میتوانیم بفهمیم که به چه چیز نیاز دارند. گاهی لازم است که پس از تایید حضورشان آنها را تنها بگذاریم. کلمه نوازش، تنها به معنای تماس یا فعالیت جسمانی نیست.
کسانی که از کلمه نوازش صرفا معنی لغوی آن، یعنی تماس یا فعالیت جسمانی را در نظر میگیرند گاهی قیافه، حالات و رفتارشان، خندهدار میشود. مثلا در یک مهمانی، مدام اینور و آنور میروند، دست همدیگر را میفشارند، با دست به شانه یکدیگر میزنند، همدیگر را بغل میکنند، همیشه نیششان باز است و آنقدر به کلامشان حالت میدهند و ادا و اطوار در میآورند که آدم میخواهد از دستشان فرار کند.
نوازش دیگران، هر چند در ابتدا میتواند کام آنها را شیرین کند، اما (حواسمان باشد) شیرینی بیش از اندازه نیز ممکن است دلزدگی بیاورد.
دستورالعمل ما ممکن است نوازش دیگران باشد، اما هیچ معلوم نیست که دیگران هم طالب آن باشند. بهترین تاییدی (نوازشی) که میتوانیم به دیگران بدهیم، اولا آگاهی از حضور آنهاست و سپس دادن پاسخی مناسب براساس آنچه میگویند، میکنند و میخواهند، و نه آنچه ما دلمان میخواهد. عشق و محبت زمانی آغاز میشود که ما «کودک» درون دیگری را ببینیم و بتوانیم به نیاز او پی ببریم. (الان، در این موقعیت، به چه نوع نوازشی احتیاج دارد؟) آیا لازم است دست روی شانه او بگذاریم یا فقط سکوت کنیم و به چشمهایش خیره شویم؟ سوالی بکنیم یا اصلا سوالی نکنیم؟ پیشنهاد کمک کنیم یا تقاضای کمک؟
شور دادن نوازش به دیگران باعث میشود فراموش کنیم دیگران نیز چنین نیازی دارند (نیاز به نوازش کردن، دوست داشتن و حتی عاشق شدن) ما این فرصت را با افراطگریهای خود ازطرف مقابل میگیریم. (شاید علت بسیاری از شکستهای عاطفی و ایجاد رابطههای یکطرفه و نه دو طرفه نیز همین امر باشد)
مطلوبترین نوع نوازش، نوازش بیقید و شرط است. یعنی من به کسی توجه کنم. چون …، این توجه، توجهی شرطی است که ماهیت خودخواهانه عمل ما را نشان میدهد.
اشکال نوازش
اگر تمایلی صادقانه به زندگی توام با شادی و رضایت با دیگران دارید، راهکارهای زیر را (که شکلهایی از نوازش هستند) فراموش نکنید و به کار بندید.
1 - چشم در چشم دوختن: این عمل باعث نزدیکی میشود. البته این تماس لازم نیست جدی و طولانی یا به نحوی باشد که مخاطب مجبور شود نگاه خود را متوجه چیز دیگری کند یا برعکس نباید خیلی کوتاه و گذرا باشد.
«بیشتر مردم هنوز با شما دست نداده، چشمشان متوجه اطراف میشود. آدم میخواهد داد بزند که: هی! حواست کجاست.»
اگر عینکی هستید، همیشه عینک بزنید. بعضی، گاهی وقتها که به مهمانی میروند، عینکشان را نمیبرند، چون خیال میکنند بیعینک جذابترند. وقتی دید شما دو متر بیشتر نیست، چطور میتوانید دست تکان دادن یکی از دوستانتان را از ته اتاق ببینید؟ اگر نتوانیم مردم را درست ببینیم، نه تنها از نوازش آنها محروم میمانیم بلکه خودمان نیز قادر به نوازش آنها نخواهیم بود.
2 – گوش بدهید: یکی از بهترین نوازشها گوش دادن به حرف دیگران است. بگذارید دیگران حرفشان را تمام کنند. آرام باشید و حوصله داشته باشید. سرتان را تند و تند تکان ندهید و بیتابی نکنید، زیرا معنای این حرکات چیزی نیست جز اینکه بخواهید به مخاطب خود بگویید:
«زودتر حرفت را بزن، برو سر اصل مطلب، وقت ندارم» اگر واقعا وقت ندارید، کافی است با یک جمله مستقیم و منطقی و در فرصتی مناسب میان گفتگو آن را بیان کنید: «خیلی دلم میخواست وایسم و به حرفات گوش بدم، اما متاسفانه ساعت 10 قرار دارم و باید برم». این جمله را آنقدر مودبانه و صمیمانه به زبان آورید که احساسات مخاطب شما جریحهدار نشود.
3 – سوال کنید: این مورد هم میتواند منجر به نزدیکی شود به شرطی که، هم آنچه از دیگران میپرسیم و هم چگونگی پرسش ما کاملا آگاهانه و هوشمندانه باشد. بهدست آوردن دل مخاطب میتواند به باز شدن سرصحبت کمک کند. طرف مقابل شما ممکن است فرد بسیار موفق و باتجربهای باشد، اما تنها نکتهدانی و هوشمندی شما در سوال کردن، میتواند باعث شود؛ سفره دلش را باز کند و از موفقیتها، تجربهها و خاطراتش برای شما بگوید.
4- از اسم افراد استفاده کنید: چقدر خوب است ما را به اسم کوچکمان صدا کنند و چقدر آزار دهنده است وقتی که ما را با لقبی زشت یا یک اسم عمومی (هی، پسر هی، دختر آهای، تو) صدا میزنند. وقتی که مردم با هم آشنا شدند، با صدا کردن نام کوچک یکدیگر، براساس توافق گروهی، بهتر میتوانند روابط خود را ادامه دهند.
بعضی از شرکتهای بزرگ استفاده از اسم کوچک را تشویق میکنند. چون معتقدند خودمانی بودن، نیروی همکاری و خلاقیت را در کارکنان پرورش میدهد.
بیشتر ما، هنگام انجام مراسم معارفه احساس ناراحتی میکنیم و نمیدانیم دقیقا چه بگوییم و خودمان را چگونه معرفی کنیم. این امر تاسفبار است، چون مراسم معارفه میتواند قدم اول در تبادل رفتاری مطلوب باشد و حتی به رابطهای دوستانه منجر شود. ما باید آداب و رسوم خاص و راحتی را برای خودمان انتخاب کنیم. آدابدانی نه تنها روابط دوستانه و منظم را گسترش میدهد، بلکه مقاصد ما را نیز برآورده میسازد.
5 – توداری نکنید: میتوانید با معرفی خود شروع کنید و از خودتان بگویید.
اگر مخاطب شما هم خودش را معرفی نکرد، که احتمالا میکند، عیبی ندارد اگر بگویید: «متاسفم، فکر میکردم اسم شما یادم مانده، اما یادم نیست.» بیان این جمله بهتر از این است که تمام مدت صحبت ناراحت باشید و مدام به خودتان بگویید: «خدایا اسمش چیه؟ اسمش چیه؟ …»
6 – مردمدار باشید: هر قدر که سرتان شلوغ باشد، باز میتوانید یکی دو دقیقه وقت صرف کنید، به دوستی تلفن بزنید، حالش را بپرسید و از او بخاطر محبتش تشکر کنید. در اینصورت دیگر لازم نیست وقتی که او را دیدید با بهانهتراشی و شرمندگی، عذرخواهی کنید.
7 – برنامهریزی کنید: بعضیها فکر میکنند شادی یعنی رخ دادن واقعهای بهطور معجزهآسا و اگر بنشین و صبر پیشه کنند، بخت و اقبال در خانه آنها را نیز خواهد زد.
اما باید بدانید که: میتوانید شادی را با یک برنامهریزی ساده به داخل خانه و دل خود بیاورید. برنامهریزی برای یک مهمانی کوچک و دوستانه و ساده.
8 – اجازه ندهید شما را نادیده بگیرند: نقطه مقابل به حساب نیاوردن، بهحساب آوردن است. به دیگران توجه کنید تا دیگران هم شما را نادیده نگیرند. اگر به کسی گفتید «سلام» و جواب نداد، دوباره سلام کنید. تکرار کنید. شاید نشنیده باشد و شاید وانمود میکند که نشنیده. اگر شخص اصرار داشت که شما را نادیده بگیرد، این مشکل اوست، شما وظیفه خود را انجام دادهاید.
9 – خودتان را نگیرید: شوخطبعی نمک زندگی است و میتواند کام دیگران را شیرین کند. خنده نیز میتواند شما را از آن حالت جدی و بیروح درآورد. از این دو موهبت در ارتباطهایتان استفاده کنید.
10 – برکت نتیجه حرکت است: در زندگی شما اتفاق تازهای نمیافتد مگر اینکه بخواهید دست بهعمل بزنید. اگر فعل «خواستن»را جانشین «سعی کردن» بکنید، یک قدم پیش رفتهاید. «عمل» را جانشین «خواستن» بکنید، کار تمام است. سرچشمه احساسهای جدید شما، اعمال جدید شماست، نه فکر کردن به آن اعمال.
11 – سنگ بزرگ برندارید: اگر همین امروز به هر یک (تنها یکی) از پیشنهادهای فوق درباره نوازش عمل کنید، طلسم را شکستهاید. پس شروع کنید.
نوازش منفی بهتر از هیچی!
شاید به نظر بیاید که همه ما به دنبال کسب نوازشهای مثبت هستیم و در مقابل از دریافت نوازشهای منفی اجتناب میکنیم. اما متاسفانه واقعیت چیز دیگری است. اصلی که ما براساس آن رفتار میکنیم این است که هر نوازشی (چه مثبت، چه منفی) بهتر از نبود آن است. ما ترجیح میدهیم که نوازش منفی دریافت کنیم تا این که هیچ نوازشی دریافت نکنیم. ممکن است علت این امر به دوران نوزادی و کودکی ما برگردد. زمانهایی که از دریافت نوازش مثبت محروم میشدیم، ممکن است دست به کارهایی زده باشیم تا حداقل نوازش منفی دریافت کنیم (برای جلب توجه). برای این که بزرگترها به هر بهانهای که شده ما کوچکترها را هم ببینند و ممکن است امروز در زندگی بزرگسالی نیز طبق یادگیری کودکی همچنان به دریافت این نوازشهای منفی ادامه دهیم. در واقع ما یاد میگیریم کاری که منجر به دریافت نوازش شده است را بیشتر انجام دهیم. (چه مثبت، چه منفی)
منبع: ناشناس