جدا از اختلالات شخصیت و اختلالات روانی دیگر، روانشناسان، در برهه های مختلف زمانی، علاقمند این بوده اند تا ارتباط میان استرس و سلامتی و چگونگی واکنش انسانها به عوامل و حادثات استرس زا را ارزیابی کنند.در سیر این پژوهش ها دیده شده است که تعدادی از افراد در مقابل شرایط، فشارهای زندگی و مشکلات اجتماعی آسیب پذیری بیشتر و بعضی ها هم آسیب پذیری کمتری داشته اند. این باعث گردیده تا محققین نوع پاسخ های این افراد، مکانیزم های دفاعی ای که بکار میبرند و مسایلی دیگر ازین دست که در پردازش کل این نوع واکنش ها دخیل اند، را مورد تدقیق قرار دهند. بسیاری از این تحقیقات در نیمه ی دوم قرن بیستم و با رشد روانشناسی شناخت و روان شناسی اجتماعی انجام شده اند.
شخصیت تیپ الف
دانشمندان قبلاً پی برده بودند که میان پاسخ های احساسی یک فرد و میزان سلامتی وی یک رابطه ی مستقیم وجود دارد؛ بدین معنا که به هراندازه ی که پاسخ هیجانی، احساسی و عاطفی فرد در مقابل استرس و موارد استرس زا بیشترباشد، بهمان اندازه سلامتی جسمی (و روانی) وی متاثر میگردد.
متخصصانی مانند مه یر فریدمن و ری روزنمن، با بررسی سبک زندگی مردم آمریکا و شتابزدگی آشکار شان برای پس نیافتادن از زندگی سریع و پرچالش، “رفتار تیپ الف” را توضیح دادند. به گفته ی این دو، شخصیت های تیپ الف ممکن است در یک یا چندین ویژگی زیر با هم سهیم باشند:
– اضطرار زمانی یا نگران و بی قرار بودن از گذشت زمان
– انجام دادن چند کار بطور همزمان
– رقابتی بودن بیش از اندازه و پیوسته مقایسه کردن خود با دیگران
– گفتگو با سرعت زیاد، بلند صحبت کردن
– رفتار سلطه جویانه و خودمحوری
– و پرخاشگر بودن (برای معلومات بیشتر مراجعه کنید به: مدیریت استرس، ترجمه مهدی قراچه داغی)
در اوایل فکر میشد که تنها مردان مستعد و یا دارای همچو ویژگی های می باشند، ولی با سهم گیری زنان در بازار کار و تولید مشخص شد که زنان نیز، به اندازه مردان، می توانند چنین ویژگی های داشته باشند و در نتیجه آسیب پذیری هر دو جنس در مقابل امراض جسمی، بخصوص بیماریهای قلبی و عروقی، زیاد گردد.
روانشناسان در دهه ۱۹۸۰ تیپ شخصیتی دیگری را بنام “شخصیت وابسته ی ناسالم” توضیح دادند و آنرا برای توصیف کسانی به کار بردند که، به زبان ساده، سبب می شوند تا دیگران به آنها وابسته باقی بمانند. بعبارتی دیگر، از این مفهوم در توصیف کسانی به کار می رود که بیش از اندازه مهر می ورزند. گفته می شود که داشتن والدین الکلی (در مورد کشورهای مثل افغانستان داشتن والدین معتاد به مواد مخدرمثل تریاک، هرویین)، والدینی که از هم جدا شده اند و یا داشتن پدر و مادری که احساسات را سرکوب می کنند و زندگی شان از هم پاشیده است، در شکل دادن به همچو شخصیتی نقش عمده دارند. ویژگی های مربوط به این شخصیت عبارتند از:
– میل شدید به تایید شدن از سوی دیگران
– کمال طلبی، تمایل برای انجام دادن هر کاری بدون کم و کاست و توجه زیاد به ظرایف و ریزه کاری ها
– موفقیت طلبی بیش از اندازه
– مدیران شرایط بحرانی و موفقیت در کنترل بحران
– وفادار و متعهد
– از خود گذشته
– احساس نابسندگی و ناراضی بودن از خود و کارهای که انجام میدهد
– واکنش بیش از اندازه
– سلطه جویی با مهر، محبت، لطف و سخاوت
طوری که مشاهده می شود تعدادی از این ویژگی ها بهیچوجه ناپسند نیستند و می توانند در حوزه فرهنگی خود باعث تشویق و تایید دیگران نیز قرار گیرند.
در همین سالها کسانی چون سلیگ من، آرتور اشمیل، لاک و کولیگان بر روی ویژگی های تمرکز کردند که مجموع شان می توانست، به تعبیر آنها، شکل دهنده شخصیت “عاجز و امید از دست داده” باشد. جولیان روتر، یکی از روانشناسانی آمریکایی که این مفهوم را بیشتر توضیح داد، می گفت که “موضع کنترول بیرونی” خصوصیتی است که به خوبی شخصیت عاجز و امید از دست داده را توصیف می کند. وی می گفت در موضع کنترول بیرونی اشخاص وابسته به منابع خارجی اند و آنها را در کنترول و تاثیرگذاری بر زندگی خویش هم می پندارند، مثلا ً بخت و اقبال، آب و هوا و حتی ستاره شناسی.
در مقابل، کسانی که دارای منبع کنترول درونی اند و به منابع داخلی (ویژگی های مانند اعتماد به نفس، ایمان، شم و قدرت اراده) بیشتر توجه دارند، اشخاص سالم تر و موثرتری اند. بارزترین نمونه های شخصیت عاجز و امید از دست داده عبارتند اند از: معتادان به مواد مخدر و نشه آور، کودکان مورد سو استفاده واقع شده، زوجه های که مورد بهره کشی قرار گرفته اند، سالمندان و بعضی از بی خانمان ها. البته نظریه جولیان روتر توسط تعدادی از روانشناسان مورد نقد وبررسی قرار گرفته و تعمیم آنرا بدین گستردگی صادق نمی دانند. (رجوع کنید به روتر ۱۹۶۶ و میرنز ۲۰۰۷، و مدیریت استرس ۲۰۰۰)
با آنکه تعدادی از پژوهشگران سرگرم پل زدن میان افکار منفی و نشانه های جسمانی و امکان بروز بیماریها بودند، گروهی دیگر علاقمند اشخاصی گردیدند که ظاهراً در مقابل شرایط پر استرس می توانستند بخوبی مقاومت کنند. آنها سه ویژگی عمده را درین اشخاص مشاهده کردند و آنها را تیپ “شخصیت مقاوم” نامگذاری نمودند.
– تعهد و التزام به خود، به کار خود و به خانواده خود که به شخص احساس تعلق می دهد.
– کنترل شخصی؛ داشتن کنترل بر خویشتن و به دست گرفتن زمام امور زندگی (این ویژگی را وین دایر، متفکر و نویسنده ی مشهور آمریکایی در کتاب “سر رشته ی زندگی خود را بدست گیرید” با و ضاحت و هنرمندی توضیح داده است)
– استقبال از مبارزه طلبی و توانایی دیدن تغییرات به مثابه فرصتی برای رشد.
بصورت کل، محققین به این نتیجه رسیدند که گرچه بسیاری از ویژگی های مثبتی وجود دارند که فرد را در مقابل استرس با آسیب پذیری کمتری مواجه می کنند، ولی یکی از ویژگی خیلی پراهمیتی که اکثریت شان با آن موافق اند، داشتن عزت نفس است. با آنکه بعضی از نویسندگان میان اعتماد به نفس و عزت نفس تفاوت قایل اند و هر کدام را مفهومی متفاوت و مجزا می دانند، ولی ناتانیل براندن، روان درمانگر و نویسنده ی مشهور که چندین کتاب در باب عزت نفس نوشته است، این مفهوم را بیشتر روشن ساخته است. وی در کتاب “شش ستون عزت نفس” که در سال ۱۹۹۴ منتشر شده، به هفت نکته ی مهم در زمینه عزت نفس اشاره کرده است:
– توجه به عمل
– داشتن زندگی آگاهانه و به عبارت دیگر زندگی کردن در لحظه ی اکنون، بجای توجه داشتن به آنچه در گذشته اتفاق افتاده یا هنوز اتفاق نیافتاده است
– خودپذیری، یعنی با خود سر دشمنی و عناد نداشتن
– قبول مسوولیت در قبال احساسات خود، مانند اینکه بگوییم من مسوول خوشبختی خود هستم. خوشبختی من به دست دیگران نیست.
– داشتن قاطعیت و ابراز وجود کردن؛ توجه به خواسته ها، نیازها و ارزش های خود و پیداکردن راه های مناسب برای ارضاء آنها
– داشتن زندگی هدفمند؛ فاصله گرفتن از دنیای خیال و به جای آن برداشتن گام های عملی برای تحقق بخشیدن به این خواسته ها
– داشتن انسجام شخصی و به عبارتی وجود همخوانی میان ارزش ها و اقدامات.
منبع: ناشناس