برخی مواقع در مواجهه با افرادی که خدماتی عمومی مانند خیاطی ، آرایشگری ، …. ارائه می دهند رفتارهایی رقابتی را شاهد می شویم مبنی بر اینکه فلان همکار آرایشگر یا خیاط چه قدر بد کارتان را انجام داده من اگر بودم بهتر انجام میدادم و سخنرانی طولانی ومفصل از محاسن روش کار خود ، گوش های مان را می نوازد . اما این قبیل رفتارها در خدمات تخصصی مانند حرفه مشاوره یا حرفه های پزشکی ، دور از ذهن (و البته نه بعید ) ، می باشد یعنی اگر با آن مواجه شویم شاید کمی تعجب کنیم.و این موقعیت تعجب آور را حقیر چند روزپیش در یک محیط آکادمیک و دانشگاهی شاهد بودم که عرض می کنم. ماجرا از این قرار بود که از آنجایی که در مرکز مشاوره یکی از دانشگاه ها همزمان مشغول به تدریس و مشاوره می باشم از قضای روزگار یکی از دانشجویانم به عنوان مراجع در مرکز مشاوره دانشگاه جهت دریافت خدمات رواندرمانی به من مراجعه کرد ، تشخیص اولیه افسردگی بود که ارزیابی اش سه جلسه به طول انجامید ، به دلایل و شرایط خاصی یکی از مشاوران دیگر این مرکز که استاد دیگر این مراجع می باشند ، متوجه افسردگی این فرد گردیده در کلاس درس،نگرانی خود را از حال بد دانشجو جار می زند زمانی که با اعتراض دانشجو مواجه می شود که چرا آبروی مرا بردید ، استاد به وی اصرار می کند که جهت مشاوره حتما به ایشان مراجعه کنند و ادعا می کند که تو سه جلسه پیش فلانی ( منظور بنده حقیر بود) رفتی تا حالاخوب نشدی بیا پیش من دو جلسه ای ( با درمان شناختی رفتاری ) خوبت می کنم !ساعتی بعد مراجع با اصرارو پافشاری دوستش به اتاق من تپانده می شود زیرا از شدت خشم و خجالت ناشی از آبروریزی استاد در کلاس و اصرارش بر مشاوره با وی و تعارض بر سر اینکه اگر نروم نمره ام چه می شود اگر بروم آبروی ام را بیشتر می برد ، می خواسته خود را بکشد!
زمانی که مراجع این رویداد را برایم تعریف می کرد از خشم و خجالت و غم و دیگر هیجانات اولیه و ثانویه به خودش می پیچید و می خواست هر طور شده خودش را از این همه رنج رها سازد و تنها راه را خودکشی یافته بود . بهر تقدیر با مداخله در بحران خودکشی و یافتن راه حلی توانستیم ایشان را کمی آرام نماییم . و در آخر، سرحال تر از اتاقم بیرون رفت اما با رفتن اش ، کارخانه ذهنم شروع به فعالیت نمود . شاید علم من قد نمی کشد با دو جلسه شناختی رفتاری مگر می شود افسردگی عمده را درمان نمود . بیشتر درمان ها معمولا یکی دو سه جلسه ای را صرف ارزیابی می کنند تا دچار خطاهای درمانی نشوند البته درمان های سینگل سکشن هم داریم ولی سینگل شناختی رفتاری به سواد من قد نمی کشد! یعنی ایشان همزمان با ارزیابی ، می خواستند تغییر شناخت را هم شروع کنند و این تغیر شناخت آنقدر اثر بخش خواهد بود که در طی دو جلسه درمان می شود! یا اینکه موضوع دیگری درمیان است… این گونه رفتارهای غیر حرفه ای ،در جامعه پیامدی جز مخدوش کردن وجهه رواندرمانی و متخصصان سلامت روان نخواهد داشت . شاید اگر من جای او بودم بعداز اطلاع از پیگیری رواندرمانی توسط فرد ، او را تشویق به ادامه درمان می کردم نه تشویق به تغییر درمانگر!
در خصوص رفتار رقابتی سالم شغلی در نت اندکی گشت زدم و به مقاله ای برخوردم از سایت ( http://jamejamonline.ir) به نظرم آمد که آن را اول به خود و بعد به همکاران توصیه کنم تا مطالعه کنم و کنند.
چگونه با دیگران رقابت کنیم؟
رقابت نقطه مقابل همکاری است و زمانی رخ میدهد که دو نفر یا دو گروه به دنبال هدفی هستند که نمیتوانند یا نمیخواهند در آن با یکدیگر شریک باشند و برای رسیدن به آن با یکدیگر رقابت میکنند، حیوانات صرفا برای به دست آوردن غذا و جفت و نیازهای حیاتیشان با یکدیگر رقابت میکنند، اما انسانها بعد از اینکه نیازهای ضروریشان برطرف شد برسر کسب احترام، ثروت و شهرت با یکدیگر رقابت میکنند. رقابت میتواند به ما انگیزه حرکت داده و در مسیر رشد و تعالی قرار دهد و شهامت خطر کردن برای رسیدن به اهداف را در ما قوت بخشد. در حقیقت رقابت باعث میشود زندگی افراد یک جامعه رو به پیشرفت باشد. مانند رقابت بازار برای داشتن مشتری بیشتر که موجب بالا رفتن کیفیت کالاها و خدمات میشود. اما رقابت همانطور که باعث پیشرفت میشود میتواند اثرات مخربی نیز داشته باشد. متاسفانه اکثر ما نسبت به رقابتهایمان احساس خوبی نداریم.
افکار رقابتی بندرت خوب هستند. آنها معمولا افراطی و اغلب نگرانکنندهاند. طبیعت خود رقابت، آرامشدهنده نیست و معمولا رفتارهای رقابتی ما نشاندهنده خواست ما از زندگی و احساسمان نسبت به خودمان است. ما میتوانیم با هرکسی چه غریبه چه دوست یا حتی اعضای خانواده خود رقابت کنیم.
گاهی اوقات این احساس رقابت به سمت رفتارهای مخرب پیش میرود و ممکن است طی آن به خود یا دیگران صدمه بزنیم. مانند موارد زیر:
بدجنسی
فرد نمیتواند موفقیت دیگری را تحمل کند و اگر از او تعریف شود، دنبال راههای تخریب او میگردد تا احساس خود را آرامش بخشد.
شایعهسازی
وقتی نمیتواند به موقعیتی که خواهانش است، برسد، سعی میکند با شایعهسازی شخصیت فردی را که دارای آن موقعیت است، خدشهدار کند.
خودانکاری
گاهی اوقات برای رسیدن به چیزی، رقابت چنان سخت و فشرده میشود که آرامش فرد از او سلب میشود تا جایی که دست از تلاش برمیدارد و سعی میکند خواستهاش را انکار کند. او از ترس شکست بیشتر، به جنگ آرزوهایش میرود و به طور کل آنها را دور میریزد. خودانکاری باعث میشود فرد اعتماد به نفس خود را نیز از دست بدهد.
حسادت
احساسات رقابتی بیشتر اوقات مملو از حسادت است. وقتی رقابت بیش از حد میشود، ویژگیهای منفی آن مانند حسادت ورزیدن به فرد موفق خود را با قدرت نشان میدهد. حسادت نیز موجب میشود نه تنها فرد آرامش نداشته باشد، بلکه درصدد صدمه زدن به فردی که مورد حسادت واقع شده است، برآید.
بیزاری از خود
گاهی اوقات فردی که نسبت به دیگران بشدت احساس رقابت میکند و برای آرام کردن حس خود رفتار نامناسبی در پیش میگیرد، گرفتار عذاب وجدان شده و از اینکه نمیتواند به خود مسلط باشد و در حق دیگران بدی نکند از خود بیزار میشود.
چگونه رقابتی سالم داشته باشیم؟
1ـ انگیزه واقعیتان از رقابت را بدانید
بیشتر مواقع ما با دیگران بهدلایل نادرستی رقابت میکنیم. از روزی که وارد موقعیتهای مختلف اجتماعی میشویم در معرض رفتارهای رقابتی قرار میگیریم و برای اینکه دیده شویم دست به رقابت میزنیم و گاهی در این کار زیادهروی نیز میکنیم، اما این دلیل خوبی برای رقابت نیست زیرا احتمال اینکه ما را به وادی رقابت مخرب بکشاند، بسیار زیاد است.
2ـ هدف واقعی در زندگیتان چیست
آیا هدفتان از رقابت، رسیدن به خواسته و آرزویی است یا صرفا میخواهید توجه دیگران را به دست آورید؟ اگر قصدتان راضی کردن دیگران باشد احتمال اینکه رفتارهای مخرب رقابتی نشان دهید بسیار زیاد است، اما اگر هدفی خوب در زندگی داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید، مسلما نوع رقابتتان نیز منصفانهتر خواهد بود.
3ـ برای احساسات و حقوق دیگران ارزش قائل شوید
وقتی در حال بالا رفتن از نردبان ترقی هستید، مراقب باشید حقوق، شأن و ارزش دیگران را پایمال نکنید. براساس رفتارهای اخلاقی و داشتن احساس مسئولیت در قبال دیگران صادقانه و منصفانه بازی کنید. اجازه دهید با تواناییهای بالقوه و تلاش به خواستهتان برسید و در این راه به کسی ظلم نکنید.
وقتی در شرکت یا گروهی کار میکنید بیشتر از رقابتی بودن، روحیه همکاری را درخود تقویت کنید و مطئمن باشید چنانچه قابلیتهای خوبی در وجودتان باشد، خواهناخواه از دیگران متمایز خواهید شد.
4ـ آبروی کسی را به خاطر منافع خود به خطر نیندازید
آسانترین راه برای رسیدن به هدف و کنار زدن دیگران، بد و نالایق جلوه دادن آنهاست. میتوان با بیرحمی دیگران را کنار زد و راه خود را به سمت جلو هموار کرد.
اما این نوع رفتارها فرد را در نظر دیگران بیارزش میکند و در درازمدت مورد حمله و تلافی دیگران قرار میگیرد و درست زمانی که به کمک آنها نیاز دارد هیچکسی به او توجهی نمیکند. هیچ موفقیتی با از بین بردن اعتبار دیگران نمیتواند ارزشی داشته باشد.
5 ـ موفقیتهای دیگران را بپذیرید و آنها را تهدیدی برای خود ندانید
همه ما تواناییها، استعداد و مهارتهای گوناگونی داریم و از آنجا که ذاتا اجتماعی هستیم و نمیتوانیم تنها در جزیرهای دور افتاده زندگی کنیم، باید به یکدیگر کمک کنیم تا در زندگی موفق باشیم. وقتی یاد بگیریم از موفقیتهای دیگران خوشحال باشیم، دیگران هم برای موفقیتهای ما ارزش قائل میشوند و چه بسا هنگام نیاز به کمکمان هم بیایند.
6 ـ برای رسیدن به اهدافتان اعتماد به نفس داشته باشید و تلاش کنید
به خود و استعدادهای بالقوهتان اعتماد داشته باشید. اگر به خود اعتماد نداشته باشید احتمال اینکه به دام رقابتهای ناسالم و مخرب بیفتید، بسیار زیاد است. از شکست نترسید و حتی اگر با آن مواجه شدید میتوانید با بررسی دلایل و اصلاح آنها، ورق را به نفع خود برگردانید.
اگر هدفتان کسب درآمد بیشتر است، میتوانید با بررسی قابلیتهای موجود در زندگیتان راه مناسبی برای کسب درآمد بیشتر بیابید. اگر دنبال موقعیت خوب هستید باید نقاط ضعف و قوتتان را شناخته و روی آنها کار کنید و بتدریج به اعتباری که خواهانش هستید برسید.
7ـ دروغگویی و توطئهچینی را ترک کنید
یادتان باشد که دروغگویی و علیه این و آن دسیسه چیدن و عمدا کارها را خراب کردن نه تنها رقابتی سالم محسوب نمیشود، بلکه شکلهایی از خودتخریبی محسوب میشود. این نوع رفتارها عمدتا زمانی بروز میکند که فرد نمیتواند در محل کار یا موقعیتهای اجتماعی موفق باشد. اما دروغ گفتن در مورد دیگران باعث میشود پس از مدتی اطرافیانتان دیگر به شما و قضاوتتان اعتمادی نداشته باشند و به مرور احترام و اعتبارتان را از دست بدهید.
8 ـ به خودتان وقت کافی برای رسیدن به اهدافتان بدهید
دنبال کردن هر هدفی و رسیدن به آن نیازمند زمان کافی است. خیلی از افراد فکر میکنند یکشبه میشود ره صد ساله را رفت، اما حقیقت چیز دیگری است.
برای رسیدن به هر هدفی برنامهریزی دقیق، تلاش، گاهی خطر کردن و زمان کافی لازم است.
حتی فرد ممکن است با شکستهایی مواجه شود اما اگر هدفش برایش مهم است باید با صبر و تحمل برای رسیدن به آن کوشش کند. ولی اگر بخواهید یکشبه به هرچه میخواهید برسید، ممکن است به رقابتهای ناسالم دست بزنید و در آخر هم گرفتار احساس بیارزشی شوید.
9ـ واقعبین باشید
تفاوتهای بین یک رقابت سالم و ناسالم را بیاموزید و بدانید بزرگترین رقابتها در زندگی، رقابت با دیگران نیست بلکه با خود است.
شما با چیدن اهدافی برای خود، دست به رقابت میزنید و بیشتر مواقع میخواهید به خودتان ثابت کنید میتوانید به آنها برسید. بنابراین با توجه به تواناییها و استعدادهایتان برنامهریزی کنید تا اضطراب ناشی از اهداف سنگین و دستنیافتنی شما را وادار به رقابتهای ناسالم نکند.
wikihow / مترجم: نادیا زکالوند