تغییر خوبه اماسخته

کار روی افکار و شناسایی تحریف های شناختی که آموزش دادین خیلی خوبه ،اما فقط وقتی که آدم غصه حقوق کم و خرج خونه و کرایه خونه و دلشوره پاس کردن چک و…. نداشته باشه . کسی که این همه استرس داره که نمیتونه بیاد تو موقعیت ها بشینه فکر کنه که الان دارم تعمیم افراطی میدم یا دارم ذهن خوانی میکنم … اینو آقا در جلسه زوجی گفت.

گفتم آره میدونم یه وقتایی پیش میاد که آدم تو اوج پریشانی هیجانی هست اونوقت واقعا مونیتور کردن شناخت سختشه ،من خودم یه وقتایی که از کلینیک میرسم خونه انقدر حالم بده که اصلا دلم نمیخاد یکی بهم سلام کنه و اینو به همسر و فرزندم میگم و ازشون میخام که کمی به من فرصت بدن…
پرید تو حرفم و با هیجان گفت یعنی چی شما که خودت یه دکتر ی و روانشناسی رو به آدما یاد میدی چرا باید اینطور بشی…
گفتم این حرفت مثل اینه که وقتی عزیزی رو از دست بدم گریه کنم به من بگی تو دیگه چرا ناراحتی و گریه میکنی تو که روانشناسی!
من از جنس گوشت و خون و پوستم من آدمم آهن نیستم آدمی هستم با پیشینه روانشناختی خودم که شاید ظرف هیجانیم رو پر کرده باشه، بنابراین ممکنه پیش بیاد که منم آشفته بشم اما اینکه بتونم همون حالمو درست مدیریت کنم که به خودم و دیگران کمتر آسیب بزنم دیگه مربوط به حرفه ام میشه.
خانمش چشماش برق زد و گفت پس با این حرفا اگه یه روز من یا آقا حالمون بد بود اشکالی نداره! معناش این نیست که من مقصرم که حال همسرم بده .
گفتم نه قرار نیست آدمها ه
مش حالشون خوب باشه. فقط به هم اطلاع بدین که الان حالم بده و این اصلا تقصیر تو نیست به من مهلت بده مسایلم رو هضم کنم و خودم رو روبراه کنم بعد میام سراغتون.
دوتایی به هم نگاه کردن و لبخندی زدند و آقا گفت خانم میتونیم برای هم از قبل علامتی قرارداد کنیم.
گفتم بله حتما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.