تئوری انتخاب

th

ماییم که اصل شادی و کان غمیم سرمایه دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم آیینه زنگ خورده و جام جمیم

ماییم که انتخاب می کنیم بدبخت باشیم یا خوشبخت ، احساس خوب داشته باشیم یا احساس بد ، ماییم که انتخاب می کنیم از روشهای تخریب گر رابطه استفاده کنیم یا روشهای مهر ورزانه ، هر چه است این ماییم که انتخاب می کنیم که وقایع و احساسات و تفکرات مان را به درون مان اسناد دهیم یا به بیرون .

هرگاه در روابط مان با دیگران دچار نارضایتی شدیم باید علت آن را در رفتارهای خودمان جستجو کنیم

هر چه بوده بخاطر برطرف کردن نیازهای مان بوده ما در آغاز هر رابطه ای علی الخصوص روابط احساسی و رمانتیک به دنبال ارضای 5 نیاز اساسی و ژنتیکی مان هستیم این نیازها به شرح زیر هستند :

1 . نیازبه عشق و احساس تعلق

2. نیاز به پیشرفت و خودشکوفایی(قدرت)

3. نیاز به تفریح و لذت

4. نیازبه آزادی و خودمختاری

5. نیاز به بقا و زنده ماندن

هرگاه در اثنای این روابط ،ارضای نیازهای مان ناکام ماند ما به روشهای تخریبگر کنترل گری در رابطه دست می زنیم یعنی رفتار و اعمالی را برای ارضای نیازهایمان بکار میگیریم که ناکار امد می باشند این رفتار های کنترل گر عبارتند :

-عیب جویی و یا انتقاد

-سرزنش

-شکوه و گلایه

-نق و غر غر

-تهدید

-تنبیه

-دادن باج برای تحت کنترل کردن دیگری

چنانچه فرد بر ای ارضای نیازهای اساسی خود از روشهای موثر استفاده نکند به رفتارهایی ناکار امد مانند افسردگی ، اضطراب ، خشم ، انزوا و … دچار می شود افراد خود انتخاب می کنند رفتار افسرده بودن و افسرده کردن را بکار گیرند .

اما چرا ما افسردگی را انتخاب می کنیم و با این کار احساس قربانی شدن را در خود بوجود می آوریم؟

قانون طلائی ایجاد افسردگی، ناراحتی، اضطراب و احساس قربانی بودن این است:به وقایعی تمرکز کنید که هیچ کنترلی بر آن ندارید.

وقتی کنترل زندگی یمان را از دست می دهیم با توجه به شدت تصاویری که در ما ایجاد تعارض کرده اند خودمان را افسرده می کنیم هرچه دو تصویر قویتر باشد افسردگی ما شدیدتر می شود.

ما افسردگی را به سه دلیل انتخاب می کنیم:

نخست:وقتی که احساس می کنیم خشمگین شدن ما بی تاثیر است یا کارایی ندارد یا اینکه فکر می کنیم خشم مان شرایط را بدتر می کند.ما می خواهیم در عین خشمگین بودن مهربان هم باشیم در نتیجه دست به این انتخاب می زنیم.

دوم:در خواست کمک کردن به شیوه ای خاموش.یا به عبارتی جلب توجه کردن.

سوم:زمانی که می ترسیم انتخاب یکی از تصاویر باعث بدتر شدن شرایط ما بشود.افسرده شدن یا مریض شدن آسان تر(زیرا یک راه حل آموخته شده برای ما است) از پیدا کردن یک راه جدید یا برقرار کردن ارتباط جدید است، خصوصا که همگی طعم تلخ رد درخواست را چشیده ایم.

افسردگی انتخابی از طرف خودمان است و این انتخاب باعث می شود اندکی احساس کنیم بر زندگی کنترل داریم.افسردگی به نوعی تعدیل توقعات است، سازش کردن است، هزینه ی اینکار می تواند احساس بدبختی و ناکامی در طول زمانی طولانی باشد.

برای اینکه از این چرخه باطل خود تخریبی برهیم و برای نجات رابطه مان بهتر است از روش دایره حل استفاده کنیم یعنی با علم کافی به جوانب مشکل مورد نظر در رابطه مان زمانی را برای حل مشکلاتمان در نظر بگیریم و طرفین رابطه به این نکته مهم توجه مبذول دارند که نجات رابطه شان بسیار مهم تر از خواسته های طرفین می باشد در این چرخه روشهایی را بکار می گیریم از جمله رفتارهای مهر ورزی که عبارتند از :

-گوش سپردن

-حمایت

-تشویق

-احترام

-اعتماد

-پذیرش

-گفتگوی همیشگی بر سر اختلافات نه شخصیت طرف مقابل

نکته مهم این است که هیچگاه به دنبال تغییر طرف مقابلمان نباشیم او را همانگونه که هست بپذیریم هرگاه خودمان را تغییر دهیم بالطبع شخص مقابلمان نیز تغییر خواهد کرد . بدانیم که ایجاد تغییر زمان بر است برای تغییر باید حوصله بخرج دهیم. پس زمان آن فرا رسیده است خودمان انتخاب کنیم نقش قربانی بازی کردن و افسرده شدن را یا نه پیدا کردن راه حل هایی برای پیشگیری از شکست روابط مان و ایجاد حس خوش رضایتمندی از رابطه .

برداشتی از کتاب ” تئوری انتخاب ” دکتر ویلیام گلاسر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.