وقتی که «رابین دانبار» استاد «مردم شناسی تکاملی» در دانشگاه آکسفورد نظریهی «تعداد دوستان مورد نیاز بشر» را طرح کرد، نامش ناگهان سر زبانها افتاد. او که دربارهی «انسانهای اولیه» تحقیق میکرد، با تکیه بر یافتههایش موفق شد به عددی دست بیابد که با نام «عدد جادویی دانبار» ثبت شده است.
در طی ده سال گذشته این پژوهشگر بسیاری از نظریههایش را از لحاظ «روانشناسی تکاملی» شرح داده و منتشر کرده و کتابهایش هم با اقبال مردم مواجه شده است. او با انتشار کتاب «داستان بشر» توانست توجه جهانیان را به پژوهشهایش جلب کند.گسترش نجومی شبکههای اجتماعی در اینترنت، بحث دربارهی حد و حدود و نقاط مثبت و منفی دوستیها را دوباره بر سر زبانها انداخته است. دکتر دانبار برای پاسخ دادن به این ضرورت، کتاب تازهای منتشر کرده با این قصد که یکبار دیگر با در نظر گرفتن تغییرات اجتماع معاصر درستی نظریهی «عدد جادویی»اش را اثبات کند.
کتاب تازهی رابین دانبار «هر انسان، چند دوست باید داشته باشد؟» نام دارد و آمیزهای است از مجموعه مقالات علمی. او همچنین بازگشت دوبارهای دارد به عدد 150 که به اعتقاد او نمره جادویی برای داشتن تعداد دوستانی است که مغز بشر میتواند در درازمدت با آنها رابطهای جدی و مفید داشته باشد. دکتر دانبار به طور مشخص انگشت نشانه را به سمت فیسبوک میگیرد و میگوید هر انسان میتواند فقط با 150 نفر بهگونهای مفید در تماس باشد.
تجربیات نهادهای گوناگون بشر در طول تاریخ با عدد ارائه شده توسط دکتر رابین دانبار همخوانی فراوانی دارد. جمعیت متوسط اکثر روستاهای جهان، از روستاهای انگلیس گرفته تا روستاهای آمازون در حول و حوش عدد فوق دور میزند. واحدهای نظامی ارتش در بسیاری از امپراطوریهای قدیمی و ارتش حرفهای که از اوائل قرن هجدهم در اروپا سر و سامان داده شده بود، 150نفر بوده است. جمعیت قبیلهها در دوران قبل از تمدن کشاورزی به 150 نفر هم میرسید ولی رابطهی معیشتی و خانوادگی ایجاد شده در بین فامیلهای بزرگ قبیله به همان تعداد 150 نفر تقسیم میشد.
روانشناسی تکاملی که بر اساس نظریهی تکامل داروین تلاش میکند رفتارهای انسان و افکار او را توضیح دهد، روز به روز از پشتیبانی و حمایت بیشتر روانشناسان، جامعهشناسان و مردم شناسان برخوردار میشود. نظریههای روانشناسی تکاملی گسترش یافته و از نفوذ و اعتبار برخونردار شده، برای همین هم با پیشداوریها و مخالفتهایی روبرومیگردد. این پیشداوریها و مخالفتها نشان میدهد که هنوز بسیاری از نظریههای این رشتهی تازه در روانشناسی نیاز دارند که بیشتر توضیح داده شوند و بهطور گستردهتر و دقیقتری عرضه گردند.
به اعتقاد روانشناسان تکاملی، ریشههای رفتار بشر آمیزهای است از تجربههای انباشته شده در ژن انسانها و تحولِ فرهنگی که در طول تاریخ تمدن در حال روی دادن است. مطابق این نظریه، رابطهی سفسطهجویانهی «طبیعت یا تربیت» اعتبارش را از دست داده است. به عنوان مثال، دیگر ضرورتی وجود ندارد که ویژگی عمده شخصیت افراد را به «طبیعت» ذاتی آنها نسبت دهند. چون این امر به نتیجهگیریهای یکجانبه میانجامد؛ از یک طرف با نگاه خوشبینانه به بشر او را فرشتهسان جلوه میدهد و از طرف دیگر، مانند اکثر مذاهب، با بدبینی او را ذاتاً گناهکار میپندارد.
در همین رابطه، برداشت دوم نیز که معتقد است «تربیت» نقش اصلی را در شکلگیری شخصیت انسانها دارد نیز با اشکال روبرو خواهد بود. چون با انکار تأثیر طبیعت بشری و تجربیات هزاران سالهی زندگی بشر که در ژن انسانها انباشته و گردآوری شده است، بخش بزرگی از شخصیت وجودی بشر نادیده گرفته میشود.
رابین دانبار در کتاب تازهاش ضمن مقایسهی حجمِ مغز پستانداران و مقایسهی آن با توانایی پستانداران در بهوجود آوردن شبکهی ارتباط اجتماعی به این نتیجه رسیده است که پستاندارانی که حجم مغزشان بیشتر و بهویژه چین و شکنهای پارانشیم مغزیشان بیشتر است، میتوانند از دوستیهای گستردهتر و طولانیمدتتری برخوردار باشند.
پژوهشهایی که تیم پژوهشگران دکتر دانبار به مجموعهی مقالات «هر انسان، چند دوست باید داشته باشد؟» افزودهاند، به جمعبندی بررسیهای اشاره میکند که بر روی پرندهها داشتهاند. دکتر رابین دانبار در گزارشهای تازه توانسته است رابطهی بین حجم مغزی و شبکهی اجتماعی در پرندگان را نیز به اثبات برساند.
گزارش عنوان شده در کتاب حاکی از آن است که پرندگانی که وزن حجمی مغزشان بیشتر است میتوانند رابطهی طولانیتری با جفت خودشان داشته باشند. زیرا ایجاد شبکهی عاطفی پیچیدهتر نیاز به تصمیم و تعهد طولانیمدت دارد. به عبارتی، تصمیمی که به انتخاب بهتر، تهیه غذای بیشتر و بالا رفتن امکان بقای جوجهها میانجامد، به مغز پیچیدهتر و متکاملتری نیاز دارد. بر عکس، پرندگانی که تعهد کمتری برای رابطهی ثابت زناشویی دارند، وزن حجمی مغزشان کمتر است.
منبع رادیو زمانه
ارسال توسط” تنها”