ازدواج و روابط عاشقانه بر پایه اعتماد شکل میگیرد اما وقتی این پایه متلاشی میشود، معمولاً به همان شکل باقی میماند. زوجها میتوانند همدیگر را ببخشند اما آن تجربه دردناک در ذهن آنها خواهد ماند و همیشه این ترس با آنهاست که این اتفاق دوباره تکرار شود. برای بعضیها، بخشیدن آسانتر از فراموش کردن است. اعتماد کردن و آسیب دیدن به اندازه کافی بد است، پس چه کسی دوست دارد کورکورانه راه برود و شانس دوباره اتفاق افتادن آن را باقی بگذارد؟ ایجاد موانع محافظتی درمیان زوجهای آسیبدیده مسئلهای متداول است.
بیاعتمادی بین زوجهایی که یک طرف آنها مرتکب خیانت شده است، امری متداول است. این مسئله پایههای ازدواج آنها را که برای استحکام به اعتماد نیاز دارد، ضعیف میکند. از طرف دیگر، اعتماد کردن دوباره به هیچ وجه غیرممکن نیست اما معمولاً به آسانی و سریع اتفاق نمیافتد.
یکی از قربانیان خیانت وقتی دوباره با شوهرش مصالحه کرد میگوید که اثرات بیوفایی مثل یک کیک عروسی زیبا است که بالاترین طبقه آن توسط یک سگ گرسنه ربوده شده باشد. برگرداندن آن اعتماد مثل پیدا کردن آن سگ و امید به این میماند که آن قسمت را دستنخورده نگه داشته باشد. کیک باقیمانده هنوز زیباست اما آن طبقه بالایی فراموشنشدنی که زیباترین لایه کیک بود برای همیشه از دست رفته است. چطور یک زوج خوشبخت میتواند به خود اجازه دهد این زیبایی را از کسی که به او قول وفاداری داده بگیرد؟ چنین دردی واقعاً توصیفناپذیر است.
تعریف خیانت زناشویی
خیانت به کلیه رفتارها و عملکرد یک فرد متاهل، خارج از چارچوب خانواده به نحوی که منجر به ارتباطی دوستانه،صمیمانه عاطفی و عاشقانه شود به صورتی که این ارتباط به صورتی پنهانی باشد و هیجان خاصی را برای همسر اقدام کننده به همراه داشته باشد. به طور کلی خیانت به معنای عهد شکنی می باشد (تایلر وهمکاران 2000 نقل از بستان 1385)
انواع خیانت
الف) خیانت های عاطفی: یکی از زوجین به دلایل مختلف ، مشکلات و مسائل عاطفی خود را بیش از آنکه با همسرش مطرح کند با فرد دیگری خارج از خانواده اش در میان می گذارد و از او حمایت عاطفی می جوید. بی وفایی های عاطفی اشکال مختلفی مثل ارتباط اینترنتی ، ارتباط در محیط های کاری و ارتباطات تلفنی دارد این نوع خیانت در زنان بیشتر است(Love center)
ب) خیانت های جنسی: به معنای روابط جنسی مرد یا زنی متاهل با جنس مخالف است که غریبه باشد که این خیانت در همه فرهنگها ناپسندیده تلقی میشود . این ارتباطات شامل ارتباط با زنان خیابانی ، ارتباط جنسی با همجنسان است این نوع خیانت در مردان بیشتر از زنان است ( sex center)
ج ) خیانتها ی مرکب : که شامل ترکیبی از خیانت عاطفی و خیانت جنسی میباشد . که این نوع خیانت بیشترین نوع آنست که گاهی از روابط جنسی به روابط عاطفی و گاهی از روابط عاطفی به روابط جنسی کشیده میشود و سخت ترین نوع خیانت از نظر درمان است ( love and sex center )
علل خیانت
1. نارضایتی از زندگی زناشویی: افرادی که از زندگی زناشویی خود خشنود نیستند چهار بار بیشتر از سایر افراد مرتکب بی وفایی می شوند.
2. طلاق: در مقایسه با افرادی که هرگز طلاق نگرفته اند افرادی که قبلا طلاق گرفته اند بیشتر احتمال دارد که مرتکب بی وفایی شوند.
3. پایین بودن سن ازدواج: افرادی که در سن پایین ازدواج کرده اند احتمال بیشتری دارد که مرتکب بی وفایی شوند.
4. وضعیت شغلی: افرادی که خارج از منزل مشغول به کار هستند احتمال بیشتری دارد که مرتکب بی وفایی شوند.
5. درآمد: افراد دارای درامد بالا نسبت به افرادی که درامد پایین دارند احتمال بیشتری دارد که به همسر خود بی وفا باشند.
6. تحصیلات: افراد دارای تحصیلات بالا نیز بیشتر از سایر افراد در معرض بی وفایی قرار دارند.
7. فقدان عقاید مذهبی: کسانی که هرگز در مراسم مذهبی و مساجد شرکت نمیکنند 2.5 برابر بیشتر از آنهایی که شرکت می کنند در معرض ارتکاب به بی وفایی قرار دارند.
8. نیاز های براورده نشده تعارضات حل نشده عزت نفس پایین عوامل شخصی روانی و عوامل فرهنگی و محیطی همگی در بروز بی وفایی نقش دارند.
9. زن یامرداحساس میکنندمستحق این هستند شاد وخوشحال باشندوروابط آزادانه داشته باشند
10. ازدواج از اول بصورت تحمیلی صورت گرفته باشد ( پیتمن 1989 )
11. یکی از زوجین از نظر زوج دیگر زیبا و جذاب نباشد
12. خیانت از نوع آشیانه خالی : پس از اینکه فرزندان ازدواج کردند و خانه را ترک کردند رابطه زوجین سرد میشود و احساس تنهایی میکنند و برای تسکین تنهایی و نا رضایتی به سمت خیانت کشیده میشوند ( براون 2001 )
13. عامل جنسی که شامل تهییج ، کنجکاوی و جدید بودن موضوع است .( گلاس و رایت 1999) .
نقش عوامل شخصیتی و روانی افراد در خیانت
روابط خارج از ازدواج به خودشیفتگی افراد، اعتماد به نفس شکننده، نیاز برای حفظ عزت نفس و اختلالات روانی نسبت داده شده است. یکی از قوی ترین عوامل پیش بینی کننده ی بی وفایی خودشیفتگی شخصیتی است. زنانی که خودشیفتگی زیادی دازند پیش بینی می شود که ممکن است به دنبال جلب توجه باشند، قرار ملاقات بگذارند، شب در جایی بمانند و همه ی این ها موجب می شود که روابط خارج از ازدواج و یا روابط جنسی خارج از ازدواج داشته باشند. علاوه بر خود شیفتگی دو عامل قوی پیش بینی کننده ی بی وفایی احساس مسئولیت پایین و روان پریشی(اختلال شدید روانی) هستند که عنصر مشترک آن ها تکانشگری و ناتوانی در خویشتن داری و به تاخیر انداختن لذت است.
واکنش های مردان و زنان به خیانت
مردان:
1. قطع رابطه ی زناشویی
2. انتقام گرفتن
3. به دنبال یافتن معشوقه برای خود
زنان:
1. بحث و گفتگو در مورد بی وفایی
2. مواجهه کردن همسر با مسئله ی بی وفایی و صحبت با او
3. کار بر روی بهبود رابطه ی فعلی و باز سازی آن
4. بخشیدن همسر
5. افکار بی وفایی
6. نا امیدی و پریشانی
7. احساس نا امنی و تردید نسبت به خود
8. کاهش عزت نفس
زنان تصور می کنند که برقراری رابطه ی نامشروع وقتی که برای عشق باشد موجه است، در حالیکه مردان وقتی آن را موجه می دانند که برای عشق نباشد. زن ها برای رابطه ی نامشروع خود احساس پریشانی و گناه می کنند، اما مردان از آن لذت می برند.
مراحل بروز خیانت های زناشویی
خیانت یک شبه اتفاق نمی افتد بلکه طی مراحل و فرایند هایی روی می دهد که شناخت آن ها به پیشگیری به درمان خیانت کمک کند:
مرحله اول: مرحله ی اول آمادگی ذهنی شخص است. این آمادگی را شخص از محیط، همسالان، خانواده، رسانه ها و … کسب می نماید، به گونه ای که احساس و نگرشی مثبت نسبت به بی وفایی پیدا می کند.
مرحله ی دوم: در دومین مرحله ی حرکت به سوی بی وفایی، ممکن است شخص با فردی خاص اشتغال ذهنی داشته باشد. اگر از شما پرسیده شود «در صورت فوت همسرتان با چه کسی ازدواج خواهید کرد؟» نام اولین شخصی که به ذهن تان می آید نشان می دهد که شما ممکن است در مرحله ی دوم و پیشرفته تر بی وفایی قرار داشته باشید. بنابراین در این مرحله به شخص خاصی فکر می کنید و حضور فیزیکی در اطراف آن شخص برایتان هیجان انگیز است. این شخص خاص در رویای شما حاضر می شود و شما به دنبال بهانه برای بودن در کنار او می گردید. در این جا ممکن است بی وفایی عاطفی روی دهد و حتی هنگام عشق ورزی با همسرتان چهره ی شخص خاص را در ذهن خود داشته باشید.
مرحله ی سوم: در این مرحله شخص عواطف خود را توسعه می دهد و متوجه آن شخص خاص می کند. مکالمات و اشاره ها شروع شده، قرار ملاقات های پنهانی با شخص می گذارد. هر دو به دنبال بهانه هایی برای بودن در کنار یکدیگر می گردند. نشانه هایی از حس اعتماد بین دو طرف شکل می گیرد، روابط صمیمی تر می شود، راز هایی از گذشته های دور و نزدیک رد و بدل می شود و تماس های بدنی و پراکنده ی مهر آمیز شروع به شکل گیری می کنند.
مرحله ی چهارم: طرفین درگیر رابطه ی جدی فیزیکی و جنسی با یکدیگر می شوند.
مرحله ی پنجم: در این مرحله شخص با اینکه می داند مرتکب بی وفایی شده اما سعی می کند به طرقی آن را توجیه کند:فقط همین یکبار بود و دیگر اتفاق نخواهد افتاد؛خدا می داند که من به این رابطه نیاز داشتم؛ فلان کس و بهمان کس هم این کار را کرده اند.؛اگر خدا به من قدرت مقاومت داده بود این کار را نمی کردم.؛خدا بخشنده است؛از خدا طلب آمرزش می کنم و خدا از سر تقصیرم می گذرد.
اثرات و آسیب ها در فرد قربانی :
اغلب همسران خیانت دیده احساسشان میان میل به جدایی و تمام کردن ارتباط و تلاش برای نجات ازدواج بشدت در نوسان است . تاثیر عاطفی بی وفایی بر همسر قربانی به شکل باور نکردنی نیرومند است اغلب آنها اول واکنش های سوگ را نشان می دهند مثل سکوت، خاموشی و شوک و بدترین نوع مواجهه با خیانت در رختخواب است. اغلب آنها بدترین نوع افسردگی را تجربه می کنند و حتی قادر به خوابیدن هم نیستند و دائما تمایل به برون ریزی خشم و عصبانیت دارند، اضطراب بالا را تجربه می کنند که این اضطراب اغلب منجر به رفتار وسواس گونه میشود (controller). بی اشتهایی عصبی پیدا می کنند و تمرکز خود را از دست میدهند که این گاهی منجر به از دست دادن شغل فرد آسیب دیده میشود . دائما گوش به زنگ خطر هستند و واکنشهای شبیه وحشت زدگی با همان PTSD نشان می دهند، همه این واکنشها در فرد قربانی اموری عادی و طبیعی است. در نتیجه تمام این عوامل در فرد قربانی کیفیت جنسی پایین می آید و افت شدید در عملکرد و احساسات به دلیل کشف خیانت و دروغ های ناشی از آن اتفاق می افتد.
راههای پیشگیری از خیانت
1. برای شریک زندگی خود بیشتر از هر کس دیگر احترام قائل شوید. هرگز به همسر خود اجبار نکنید که مطابق میل شما رفتار کند. بهانه ایی به دست همسرتان ندهید که بخواهد به شما بی اعتنا شده و یا قصد ترک شما را داشته باشد.
2. ترتیبی بدهید تا شریک زندگی تان در کنار شما احساس راحتی کند و همواره در کنار شما بودن را ترجیح دهد.
3. هرگز درباره ی سایر افراد به جز شریک زندگیتان خیال پردازیف تعریف و تمجید جنسی و زیبایی شناسی نکنید. این یکی از راه هایی است که از قداست زندگی مشترک میکاهد، هرمت آن را زیر سوال میبرد و اشخاص را خشمگین یا تحقیر می کند.
4. از دیدن عکس های جنسی و مستهجن در اینترنت و مجلات یا صحبت درباره سکس اجتناب کنید.
5. به خود اعتماد کنید، احترام بگذارید و عزت نفس داشته باشید و اهدافی عالی نه مبتذل در نظر گرفته و برای رسیدن به آن ها در زندگی خود تلاش کنید.
6. توانایی ها و شایستگی های همسر خود را کشف کنید، به بهانه های مختلف از وی تعریف کنید، قدر بدانید و به او احترام بگذارید.
7. اگر در کار و شغل خود شخص موفقی هستید و موقعیت های خوبی در اجتماع دارید، برای حفظ آن از شریک زندگی خود غافل نشوید و از صبح تا پاسی از شب به آن نپردازید.
فرایند بخشش
1. بررسی مسئله ی خیانت و آسیب های روانی و جدی وارد شده بر رابطه
2. انتخاب بخشش به عنوان یک راه حل مناسب
3. باقی ماندن در احساس آسیب و خشم
4. بیان احساسات به شیوه های مناسب و غیر مخرب
5. کسب بینش که به حمایت از فرد منجر می شود
6. کسب بینش برای تمرکز روی رفتار نه روی شخص
7. پی بردن به نقش محوری خود در بروز بی وفایی
8. بخشش و باز سازی اعتماد و عشق
مراحل ارز یابی :
جلسه اول : درمانگر تاریخچه مختصری از ازدواج و نوع آشنایی و تعداد فرزندان و اولین گزارش خیانت اخذ می کند.
جلسه دوم و سوم: توجه مشاور به موضوع بیشتر میشود و فردی که مورد خیانت واقع شده است مشکلات افسردگی و خواب دارد و بهتر است که مشاور او را به روانپزشک ارجاع دهد تا وضعیت جسمانی و حاد روانی فرد از طریق دارو درمانی کاهش یابد.
هم چنین در این شرایط وظیفه اصلی مشاور جلوگیری از درگیری های جسمانی و توهین کردن زوجین به یکدیگر است. نشانه های جسمانی در فرد قربانی بسیار شایع است مثلا در خانم ها ممکن است پریود قطع یا ادامه دار می شود که این تغییرات هورمونی طبیعی است. مشاور به شدت تاکید می کند در جلسه درمان میتوانید راجع به خیانت صحبت کنید و خارج از جلسه نباید حرف بزدنید .
جلسه پنجم و ششم و هفتم و هشتم :
افسردگی و مشکلات ارتباطی زوجین همچنان ادامه دارد و هنوز با هم بحث و دعوا میکنند .
هنوز تردید نسبت به فرد خاطی وجود دارد .در جلسه هشتم پس از اینکه تمامی هیجانات فرو ریخت مشاور به کمک زوجین برنامه های جدید را که قبلا در زندگی آنها خالی بوده را جاسازی می کند. مثلا برای امتحان شبی برای شام بیرون بروند .
مشاور تاکید می کند باید مرز زوجی نگه داشته شود و مسائل به خانواده ها کشیده نشود.
جلسات نهم و دهم و یازدهم:
مشاور دو تا سه کاری که باعث استحکام رابطه آنها میشوند را میخواهند که بنویسند . انتظارات یکدیگر را عملی سازند البته تا جایی که ممکن است در این جلسات فرد خاطی نباید قربانی را برای گرفتن جلب اعتماد تحت فشار بگذارد بلکه باید صبور باشد مثلاً فرد خاطی می پرسد از چه طریق میتواند اعتماد قربانی را جلب کند ؟ آنها را یاد داشت میکند و به آنها عمل میکند اگر فرد قربانی در مورد خیانت صحبت میبکند خاطی باید با دقت و علاقه به او گوش فرا دهد ، باید انتظارات جدید و جالبی را از هم در زندگی مطرح کند ، فرد خاطی باید حالت شرمنده و معذرت داشته باشد و به قربانی نشان دهد شرمیگین است . فرد قربانی باید از تحقیر کردن و دعوا کردن با فرد خاطی بپرهیزد ، به فعالیتهای خلاقانه و تفریحی در زندگی بپردازند .
جلسه دوازدهم :
در نهایت افراد دوباره ازریابی میشوند اگر نتیجه درمان مطلوب بود موفقیت را به زوجین تبریک می گوییم و اگر نه به مرحله نخست بازمی گردیم و دوباره برنامه ریزی می کنیم .
اگر در صورت تمامی این مراحل باز هم زوجین مصمم به جدایی بودند روند طلاق را برای آنها آسان میکنیم .
نکات و تکنیک هایی که مشاور برای بهبود روابط زناشویی در مراحل درمان بکار میبرد :
اصول کنترل آزردگی و بازسازی اعتماد :
1 – اجاره دهید زمان ، خاطراتی را که موجب تحریک احساس آزردگی میشود کمرنگ کند که معمولاً تا دو سال طول میکشد .
2 – در زمان حال زندگی کنید و به شدت از یادآوری خاطرات گذشته اجتناب کنید .
3 – ار آزردگی تان بعنوان وسیله ای برای گرفتن امتیاز از هعمسرتان و رسیدن به خواسته تان خود داری کنید .
بازسازی اعتماد :
1 – اغلب اوقات را با همسرتان سپری کنید .
2 – با فردی از جنس مخالف که او را جذاب می بینید وقت نگذارید ، اگر احساس کردید به فردی غیر از همسرتان علاقه پیدا کردید بسرعت از او دور شوید .
3 – اگر فردی از جنس مخالف به شما ابراز علاقه کرد با بیان عشقتان نسبت به همسرتان پاسخ دهید و با بودن از او اجتناب کنید .
4 – هرگز به هیچ فردی از جنس مخالف بغیر از همسرتان نگویید که او جذاب است .
5 – همیشه در دسترس باشید و تماسهای همسرتان را پاسخ دهید
زندگیهای آسیبدیده
ازدواج میتواند تنها چیزی نباشد که تحتتاثیر خیانت قرار میگیرد. خیانتکاران رابطه خود با فرزندان، دوستان، سایر اعضای خانواده و خودشان را هم دچار مشکل میکنند. هر دو خانواده دستخوش درد، خجالت و غیبت جامعه میشوند. چنین رسوایی یکپارچگی همه خانوادهها را در جامعه بر هم میزند. بااینکه کلیشهای است اما همه خانوادهها ممکن است بخاطر آن دچار مشکل شوند. بچهها دوست ندارند والدینشان عذاب بکشند. پدر و مادرها دوست ندارند دختر یا پسر ازدواجکردهشان دچار مشکل شود. یک دوست خوب نمیخواهد ناراحتی دوستش و شوهر او را همآغوش زنی دیگر ببیند. یک عموزاده یا خاله دوست ندارد غیبت دیگران درمورد عزیزش که مورد خیانت قرار گرفته را ببیند. یک مادربزرگ دلش نمیخواهد بفهمد نوهای که همیشه به او افتخار میکرده یک خیانتکار است. تحمل همه این تجربیات برای خیلی از اعضایخانواده و دیگران دردناک است.
بچهها ممکن است احساس کنند که پدر یا مادرشان که خانوادهای دیگر را انتخاب کرده، آنها را با بچههایی دیگر معامله کرده است. بچهها که معمولاً آسیبپذیرترین قربانیان خیانت هستند، سالها بخاطر بیگانه شدن یکی از والدینشان در خانواده رنج میکشند. بچههای زیادی هم در سکوت درد میکشند و خودشان را برای این ماجرا مقصر میدانند. گاهیاوقات بقیه عمر آنها دستخوش یک زخم روحی میشود و این باعث میشود نتوانند عملکرد موفقی در خانوادهای که خودشان تشکیل میدهند داشته باشند. بدیهی است که فقط فرد خیانتکار و همسر بیگناه او نیستند که از این موضوع آسیب میبینند. تاثیرات چندجانبه چنین زخمی میتواند بر نسلهای بعد هم اثر بگذارد. مشاوره در چنین شرایطی یک نیاز ضروری است اما اکثر خانوادهها این نیاز را نادیده میگیرند.
تاثیر خیانت بر روی زنها ماندگارتر است و میتواند برای همیشه دیدگاه آنها را نسبت روابط و زندگی تغییر دهد. و اگر طرف آسیبدیده، التیام نیابد، در ازدواج یا رابطه دوم خود نیز میتواند تحتتاثیر این دیدگاه قرار گیرد. خیلی از شوهرهای دوم این افراد، مجازات از همسرانشان بخاطر اشتباهات شوهر قبلی را گزارش کردهاند. این زنهای ترسیده که معمولاً شدیداً دچار سوءتفاهم هستند، وقتی ترسیدهاند یا آسیبدیدهاند، عصبانی، تلخ و دیوانه میشوند.
بیاعتمادی بین خیانتکاران
افراد خیانتکار بعدها وقتی تازگی رابطه جدیدشان از بین رفت، میفهمند هیچ توجهی به احساسات و سلامت کسی که دوست داشتند نداشتهاند. اگر این افراد خیانتکار ازدواج کنند، هرکدام ممکن است به این فکر کنند که آیا دیگری واقعاً به آنها علاقه قلبی دارد یا حتی به آشتی کردن فکر میکند؛ و این میتواند ایجاد حسادت کند. بیاعتمادی مشخص است. اعتماد بین خیانتکارها کجاست؟ اینجاست که ممکن است همدیگر را مقصر جلوه دهند. روابط نادرست در آخر درست ختم نمیشوند.
خیانتکارها ممکن است همیگر را به فریب، دروغگویی و سوءاستفاده متهم کنند. حتی ممکن است از هم جدا شوند. احساس جدایی میتواند ویرانگر باشد حتی بااینکه هر دو طرف میدانند که کار درستی است. تنها بودن، حس کردن زخم و فقدانی که از تصمیمات نادرست ناشی میشود، احساس قرار گرفتن در معرض خیانت زندگی و مقصر کردن همدیگر همه احساساتی است که زوجها بعد از تمام کردن رابطهشان به آن فکر میکنند. سعی در توجیه دلایل برای نابود کردن خانه و زندگی یک نفر دیگر بسیار کوتاهمدت است. حقیقت بالاخره به سراغ فرد میآید و تلخی خود را نشان میدهد. درنتیجه، خیانتکارها به مرور میفهمند که قربانیان همدیگر هستند. مثلاً زن جوانتر، مرد مسنتر را متهم میکند که میبایست عاقلتر میبوده، از جوانی و نادانی او سوءاستفاده نمیکرده و به عواقب این کار میاندیشیده است. آیا باز هم میتوانند باتوجه به آسیبی که به خانوادههای همدیگر زدهاند، به طور کامل به هم اعتماد کنند؟
متهم کردن همسر بیگناه
زوج ممنوع تمایل دارند که گناه را به گردن همسر بیگناه بیندازند تا حس عذابوجدان خود را تسکین دهند. گاهیوقتها آنقدر میجنگند تا آن همسر بیگناه از هرگونه حمایت مالی هم برخوردار نشود و حتی خودشان را قانع میکنند که بچههایی که در آن ازدواج هستند بهتر است با آنها بمانند. آنها در این بازی همسر بیگناه را تبدیل به متهم اصلی میکنند. هرچه را که شوهر به معشوقه گفته است، باور کرده و آن را بر علیه زن او استفاده میکند. آنها وقت زیادی را برای توجیه دوستان و خانواده صرف میکنند تا آنها را قانع کنند که همسر بیگناه موجب بروز این مشکل و خیانت آنها شده است. آنها سعی دارند خودشان را بیگناه جلوه دهند اما خودشان بهتر از هر کسی میدانند که این تصویر از بیگناهی خودشان جعلی است و هیچوقت نمیتواند تبدیل به یک شاهکار هنری شود.
دور شدن خانواده، دوستان و سایرین
بعضی از افراد خانواده، دوستان، آشنایان و دیگران ممکن است فوراً با خیانتکارها ارتباط برقرار نکنند زیرا با همسر بیگناه جانبگیری کردهاند اما خیلی از این آشنایان هم ترجیح میدهند طرف خیانتکارها را بگیرند. بااینحال بقیه به این خیانتکارها بیاعتماد میشوند و دوست ندارند آنها در اطراف خانوادهها در رفتوآمد باشند. زوج ممنوعه این را هم به جان میخرند که از جمع فامیل و آشنایان رانده شوند یا در برخی از جمعهای اجتماعی پذیرفته نشوند که نشانه بیاحترامی به آنهاست. وقتی به یک نفر در جامعه برچسب بیوفایی و خیانت زده شود، ممکن است هیچوقت پاک نشود، حتی اگر آن فرد تغییر کند. بقیه معمولاً او را نبخشیده و به او دیگر اعتماد نمیکنند.
بیاعتمادی بیشتر
برای خیانتکارها منطقی است که فکر کنند آیا کسی که یکبار به همسرش خیانت کرده با آنها این کار را نمیکند؟ تصور کنید دو خیانتکار با هم ازدواج کنند. افکار پنهانی هر کدام چیست؟ آیا میتوانند به هم اعتماد کنند؟ اعتباری پیش هم دارند؟ آیا هرکدام میتوانند به دیگری خیانت کنند؟ هر دو آنها مطمئناً تمرین زیادی داشتهاند. رفتار آنها گویای آن است.
گناه
گناه مثل زخمی سرطانی میماند. رشد میکند و با گذر زمان وخیمتر میشود. خیلی زود همه ذهن را میگیرد و موجب نگرانی، پشیمانی و خجالت میشود. چنین افکاری مطمئناً باعث شادی و خوشبختی هیچ رابطهای نمیشود. زوج خیانتکار ممکن است به برگشتن به سمت همسر سابق خود و از سر گرفتن زندگی با او فکر کند. زوجی که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده باشد ممکن است به روز جزا و قضاوت خداوند فکر کند و زودتر به خیانت خود پایان داده و طلب بخشش کند.
انتقام و ناامیدی
همیشه این احتمال وجود دارد که یک طرف وسواسی، که میتواند هر کدام از افراد در این مثلث باشد، بخاطر ناامیدی و نیاز به کنترل به همسر، معشوقه یا شوهر آسیب فیزیکی برساند. معشوقه ممکن است ترفندهای زیادی را برای عصبانی کردن همسر به کار گیرد تا ازدواج را بر هم زند. یک معشوقه ناامید حتی ممکن است خطری برای جان همسر آن مرد به حساب آید. شوهر خیلی دیر میفهمد که معشوقهاش در تلاش برای تصاحب سریع او، قدرت آسیب زدن به زنش و حتی بچههایش را داشته است. زنها معمولاً نمیفهمند که شوهرانشان به آنها خیانت میکنند. بسیار زوجها و معشوقهها قبل از اینکه سعی در جبران اشتباهشان کنند باید واکنشهای همسر شکاکشدهشان را تحمل کنند، بسیار درگیر میشوند که این میتواند به طلاقی بسیار پرهزینه و ناجور منجر شود. خیلی از زنها جاسوسهایی برای جمعآوری شواهد و مدارک لازم برعلیه شوهرانشان استخدام میکنند که برای مردها در دادگاه ویرانگر خواهد بود. زنهای قربانیشده باید خیلی دقت کنند زیرا هیچ رازی نیست که شوهر ناامیدشان که عاشق معشوقهاش شده است و اصلاً نمیخواهد پولش را با زنش شریک شود، برای برنامهریزی قتل آنها نداند. این تراژذی کم متداول نیست. انتخاب یک تخت در زندان و جدایی همیشگی مسلماً چیزی نیست که خیانتکنندهها برای ماهعسلشان در نظر گرفته باشند.
برخورد با عواقب ماجرا
عواقب جبرانناپذیر خیانت
خیانتکاران بسیاری تصور میکنند که اگر همسرانشان پی به خیانت آنها ببرند، میتوانند تخریبی را که متوجه ازدواجشان کردهاند، بازسازی کنند. آنها احساس میکنند که فقط کافی است بخواهند که همسرشان آنها را ببخشد و پیش خود نگه دارد. ممکن است این اتفاق بیفتد اما همیشه هم آنقدرها ساده نیست. بعضی از عواقب زیر بعد از کشف خیانت میتواند در ازدواج، خانه و خانواده ماندگار و طولانیمدت باشد:
• از دست رفتن اعتماد
• ناکارایی خانواده
• پایین آمدن اعتمادبهنفس
• افسردگی جدی
• رسوایی شخصیتی
• شکایت دادگاهی
• طلاق
• تغییرات مالی جدی به علت طلاق
• جدایی و دور شدن اعضای خانواده و دوستان
• ابتلا به بیماریهای لاعلاج مقاربتی و احتمال نوشتن پایان مرگبار برای زندگی خود و همسر
• بچهدار شدن خارج از ازدواج
• هزینههای حمایت از فرزندان که پول را خارج از خانه و خانواده میبرد
• زندگی پنهانی و مخفیانه
• تهدید یا تلفنهای آزاردهنده
• خشونت جدی و خطر بازداشت و زندانی شدن
آمار بیوفایی و خیانت در ۵۰ سال گذشته به طرز وحشتناکی تغییر کرده است. مشکل به دست آوردن آمار دقیق درمورد زنان این است که بیشتر افراد حقیقت را نمیگویند زیرا موضوع بسیار حساسی است. تحقیقات کنترلشده درمورد خیانت بسیار نادر است و درصدهای ارائه شده زیر درمورد آمار خیانت به صورت تصادفی از منابع مختلف جمعآوری شده است.
درجوامع غربی از هر ۲.۷ زوج، یکی دچار خیانت میشوند. ۱۰ درصد از این خیانتها فقط یک روز طول میکشند، ۱۰ درصد بیشتر از یک روز اما کمتر از یک ماه، ۵۰ درصد بیشتر از یک ماه اما کمتر از یک سال طول میکشند اما ۴۰ درصد از آنها دو تا سه سال به طول میانجامند. تعداد کمی از خیانتها بیشتر از ۴ سال طول میکشند.
یک واقعیت که کمتر کسی میداند این است که آنهایی که طلاق میگیرند، به ندرت با کسی که با او در حق همسر خود خیانت کردند، ازدواج میکنند.
همچنین نرخ طلاق درمیان آنهایی که معشوقهشان را بعد از طلاق از همسرشان بعنوان همسر جدید انتخاب کردند، ۷۵ درصد است. دلیل این بالا بودن میزان طلاق مداخله واقعیت، احساس گناه، انتظارات و توقعات، بیاعتمادی عمومی در ازدواج و بیاعتمادی معشوقه میباشد.
نتیجهگیری
خیانت در ازدواج به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی صحیح نیست و هیچ عذر و بهانهای هم در این میان قابلقبول نمیباشد. عواقب این ماجرا برای همه آنهایی که درگیر آن هستند ویرانکننده است، مخصوصاً همسر آسیبدیده و بچهها. آنها ممکن است از طرف خانواده و دوستان ترک شوند و تحت تغییرات جدی مالی بعد از طلاق قرار گیرند. خیلی مهم است که قربانی درک کند که هرچقدر هم که احساس گناه کنند اما آنها مسئول آن خیانت نیستند و در آن هیچ تقصیری ندارند. حتی خیانتکارها هم باید آنقدر برای خودشان ارزش قائل باشند که خود را تا سطح دزدی، فریبکاری و قربانی کردن افراد معصوم پایین نیاورند.
در تحقیقات مختلف مشخص شده است که بیش از ۹۰ درصد خیانتکارها بخاطر بیاعتمادی و احساس گناه با هم ازدواج نمیکنند. یک رابطه خانوادگی پاشیده شده، یک خانه ویران، و یک خانواده ناکارآمد است و هیچ کس نباید برای تحمل این زخم تحتفشار قرار گیرد.
منبع: مردمان
باسلام وعرض ادب خدمت شما بزرگوار.
مقاله ی شما بسیار عالی ولطیف بر صفحه جان نشست… من خودم فرزند پدری هستم که سالهاست به بهانه های مختلف با افراد مختلف رابطه های پنهانی دارد.و این واکنش،منشعب از ضعفهای شخصیتی ایشان و گذشت های بدون تأدیب مادرم بوده است.
وقتی ١۵ سال داشتم، سال اول دبیرستان ازدواج کردم و متوجه شدیم که پدرم همزمان با عقدکردگی من، بادختری که سال چهارم نظام قدیم در مدرسه من بود، دوست شده!!!! من دوران عقدم را با شکاکی نسبت به همسرم گذراندم و… به ترتیب افراد مختلفی در قاموس خانواده ما قد علم کردند. و پدرم با کتمان و کم کم بی قیدی و توجیه غریبه هارا در حیاط خلوت خانه ما گنجاند.
یک روز نوبت خاله مادرم شد!! نوبت دیگری
نوبت زنی خارجی و…
شاید فکر کنید مادرم مشکل دارد؟
نه ایشان در هیات یک زن، بسیار کامل و متین و بزرگوارند، فقط سرسخت نیستند و اهل آبروداری و سکوت و گذشت…
اما الان بعد از بیست سال که پدرم دوباره با دو خانم یکی از ایران و دیگری از لبنان دوست شده و بی قیدی و سردی رفتارش به حدّ اوج رسیده،، مادرم شکسته است…
نمیدانم چرا کامنت گذاشتم
شاید به دلیل زیبایی مقاله و واقعی و کاربردی بودن آن در زندگی ما بود.
شاید شما فرشته نجات ما هستید.
سپاس
سلام سرکار خانم ، بسیار متاثر شدم از آنچه که بر شما و نیز مادر بزرگوارتان گذشت ، امید آن دارم که با پیگیری درمان هایی، التیام بخش روح زخمی ایشان باشید .