آسیب شناسی و رواندرمانی گروهی از یونگ تا شونمن (1): نگاهی نو در آسیب شناسی روانی و رواندرمانی

image8s

نویسنده : آقای دکتر سید جلال یونسی

چکیده:

منابع تکوین خود نقش بارزی در توجیه آسیب های روانی در افراد دارند.شونمن(1984، 1981)سه را منبع برای تکوین خود ذکر نموده است که همگرایی بالایی با دو قطب شخصیتی یونگ(1933)در مورد شخصیت اشخاص دارد.با استفاده از دو اصل تعادل و انتروپی که در مورد توزیع انرژی روانی از طرف یونگ ارائه شده است، موضوع سلامت و نابهنجاری روانی مورد مطالعه قرار گرفته است.در این مقاله سعی در بررسی انواع اختلالات و آسیب های روانی در سطح جامعه و فرد با توجه به میزان بکارگیری هر یک از منابع تکوین خود، می گردد.

آسیب های موجود در سطح فرهنگ نسل موجود با توجه به تحقیقات در این زمینه و تجارب بالینی نویسنده توضیح داده شده است.مطابقت قوانین حاکم بر روان فرد با جامعه وجهان از دیدگاه یونگ مورد توجه قرار گرفته است.تشابه نظریه شونمن با نظرات ادیان الهی بویژه اسلام در مورد نفس مورد بررسی قرار گرفته و در این زمینه نظراتی در مورد اعتدال در منابع مختلف تکوین خود ارائه شده است.

واژه های کلید:آسیب شناسی روانی-یونگ-شونمن-منابع تکوین خود-خودپنداره

 مقدمه:

روان شناسان در ارتباط با تکوین خود (self) منابع متعددی را ذکر نموده اند که براساس آن، خود در انسانها شکل یافته و تحول می یابد.شونمن(1984، 1981)با مروری بر مطالعات و تحقیقات متعدد انجام شده در مورد خود، توانست سه منبع را به عنوان منابع اصلی تکوین خود ذکر کند:1-خود مشاهده گری (2-مقایسه اجتماعی ( 3-پسخوراندهای اجتماعی

این روان شناس اعتقاد دارد که بکارگیری هر یک از این منابع براساس اقتضای مراحل مختلف تحول روانشناختی می باشد.به گونه أی که کودکان در سنین پایین(بعد از 3 سالگی) در ابتدا شروع به استفاده از مقایسه اجتماعی می کنند(ماستر 1971).در سنین بالاتر از 6 سالگی کودکان بیشتر از منبع پسخوراندهای اجتماعی استفاده می کنند و در سنین بالای بلوغ و نوجوانی استفاده از خود نظاره گری به اوج خود می رسد(روزنبرگ، 1985).در سنین جوانی و بزرگسالی به نظر می رسد که تمام انسانها اعم از زن و مرد به نحوی این منابع را استفاده می کنند.اگر ما نگاهی اجمالی به خود (fleS) انسانها بیندازیم حضور این منابع را در فرآیند تکوین خود می بینیم.در این زمینه تفاوتهای فردی در تمام انسانها وجود دارد به گونه أی که براساس میزان استفاده از این منابع و اینکه هر یک از این منابع چه مقدار سهم در تکوین خود دارند افراد تفاوت های بارزی با یکدیگر داشته و بر این مبنا میزان سلامت و یا

نابهنجاری روانی افراد در سطح فرد و اجتاع مشخص می شود.یکی از روانشناسان معاصر این سه منبع را با اسامی متفاوتی مد نظر قرار می دهد(بندورا 1994) 1 .

الف-خودمشاهده گری

ما انسانها بسیاری از موارد خود را مورد مداقه قرار می دهیم و با این مشاهده گری علاوه بر اینکه آگاهی بر حالات، افکار و احساسات خود می یابیم بسیاری از تغییرات مهم در خود ایجاد می کنیم.بسیاری از موارد این منبع در کنار منابع دیگر و در مواقعی به تنهایی عمل می کند:برای مثال زمانیکه ما غمگین و یا مضطرب هستیم و یا احساس دردی داریم، تلاش می کنیم کاری کنیم و تغییری ایجاد کنیم تا از این وضع رها شویم.توسط منبع خود مشاهده گری می توانیم عادات و رفتارهای نامطلوب را در خود کنترل نموده و یا حذف کنیم.توسط این منبع می توان از وقوع رفتاری خاص در خود جلوگیری کرد.این منبع با به کارگیری سیستم خود تنظیمی می تواند بسیاری از افکار و عواطف و در کل شناخت ما را تحت کنترل درآورد(ولز 2001)و حتی این منبع با بازنمودن باب فراشناخت، می تواند به عنوان عاملی در ایجاد و ابقاء بسیاری از اختلالات روانی و یا درمان آنان مدنظر قرار گیرد(همان منبع).یکی از روان شناسان با ارائه تئوری خاصی تاکید دارد که مردم خود را توسط مشاهده نمودن رفتار ظاهری خود، افکار و احساسات داخلی و شرایط تحریکی خود، می شناسند(بم 1963).این تئوری ارزش بسیار بالایی برای خودهشیاری  به عنوان اساسی برای دانش خود قائل است.این هشیاری از خود دو نوع است(ویک لند و دوآل 1971):1-خود هشیاری مفعولی-هشیاری در مورد خود به عنوان موضوع جدا از محیط اطراف فرد مد نظر قرار می گیرد و فرد در این فرایند تمرکز بر خود جدا از اطراف خود دارد.2-خودهشیاری فاعلی-که تمرکز بر محیط اطراف بیشتر از خود است.روزنبرگ(1985)اعتقاد دارد که خود هشیاری نوع اول، اشتغال ذهنی با خویشتن است که در سنین بالای نوجوانی اتفاق می افتد (دوره هویت جویی)در حالیکه در نوع دوم، آگاهی از خود موضوعی می باشد براساس آنچه دیگران مشاهده می کنند.این نوع خودهشیاری در اوایل دوره نوجوانی قبل از 14 سالگی اتفاق می افتد که اضطراب اجتماعی را نتیجه می دهد.

در ادیان الهی به موضوع خود مشاهده گری و نتیجتا آگاهی و شناخت از خود اهمیت زیادی داده شده است.یکی از راههای پیشگیری از گناه و یا انجام توبه خود مشاهده گری است. قرآن در این زمینه مومنان را به رجوع به خودشان تشویق می کند(ای مومنان شما را باد به رعایت نفس خودتان….آیه 105 سوره مائده).در انجیل انجام گناه به عنوان عاملی در ظلم به خود و خودآگاهی خویش تعدی می کند.در دین اسلام فراموشی خود در طول فراموشی خدا قرار گرفته است:و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا به خاطر این فراموشی نفس شان(خودشان)را از یادشان برد، ایشان همانا فاسقند(آیه 19 سوره حشر).در تفسیر آیه 105 سوره مائده، مفسر کبیر قرآن و فیلسوف بزرگ مرحوم علامه طباطبایی سخنان بسیار فراوانی دارد.به گونه ای که این آیه شریفه را از ابعاد مختلف مورد بحث و تفسیر قرار می دهد(المیزان ج 6).ایشان با تمسک به روایات متعدد در این زمینه اشاره دارند که یکی از بهترین و بامطمئن ترین راه شناخت خدا، شناخت خود است:خود شناس ترین شما، خداشناس ترین شماست.کسی که خود را شناخت، خدا را شناخت(حضرت علی علیه السلام).در اسلام جهت شناخت خدا و رسیدن به حق تعالی، دو نوع سیر در نظر گرفته شده است:سیر در آفاق و سیر در انفس(سوره سجده آیه 53).سیر اول توجه به غیر خود(شامل طبیعت و اجتماع است)در حالیکه سیر دوم سفری در درون خود است که از توجه به خود آغاز میشود.از مولا علی(ع)روایت شده که سیر دوم برای شناخت و رسیدن به حق تعالی بهتر است.

به نظر می رسد که تمام ادیان الهی در بحث هدایت انسانها این منبع مربوط به تکوین خود را به عنوان پایگاهی بسیار مهم تلقی نموده اند.

آنچه مسلم است این منبع(خودمشاهده گری)نقش مهمی در رابطه با تکوین خود داراست و هر چه انسان مسن تر می شود شاید سهم این منبع در جهت دهی و هدایت کنش های مختلف خود بیشتر می شود(یونگ 1960).

ب-مقایسه اجتماعی:

بعضی از محققین مانند فستینگر(1954)اعتقاد داشتند که مقایسه اجتماعی منبع مهمی در ارزیابی و تکوین خود می باشد.وی معتقد بود که این منبع به افراد کمک می کند که هرگونه بی ثباتی در ارزشیابی خود را کاهش داده و کنترل کنند.مشاهده وضعیت دیگران منبع

اطلاعاتی مهمی برای تکوین خود است که در فرآیند مقایسه خود با دیگران عملی می شود. فستینگر بر این باور بود که مردم ترجیح می دهند تا خودشان را توسط خصوصیاتی ارزشیابی کنند که سرراست، عینی، غیر ذهنی و ملموس باشند.زمانیکه این خصوصیات و معیارها وجود ندارند، آنها تمایل دارند که خودشان را در مقایسه با دیگران ارزیابی کنند زیرا که دیگران به عنوان معیارهای عینی برای آنان مطرح می شوند.شاید یکی از دلایل برای استفاده زودهنگام کودکان از این منبع(ماستر 1971)همین ملموس بودن و عینی بودن آن باشد. مارش و پارکر(1984)در مطالعه با کودکان دریافتند که مفهوم خود در میان کودکان به طور جدی توسط توانمندی های همقطاران و همکلاسیهایشان تحت تاثیر واقع می شود:زمانیکه کودکی در میان همقطارانی قرار داده که توانمندی بیشتری نسبت به وی دارند، او ارزشیابی پایینی از خود دارد و بالعکس چنانچه همقطاران در سطح پایین تری هستند او ارزشیابی بهتری از خود دارد.

بعضی از روان شناسان فرآیند مقایسه اجتماعی را در میان بزرگسالان از دو بعد مورد ملاحظه قرار می دهند:1-مقایسه با بالاتر از خود(و یا ادراک دیگران در سطح بالاتر از خود) که همواره نارضایتی از خود را برای فرد مقایسه کننده درپی دارد حتی اگر فرد در شرایط بالا و خوبی از امکانات و خصوصیات باشد(کش 1990، تامسون و دیگران 1999).

2-مقایسه با پایین تر از خود(و یا ادراک دیگران در سطح پایین تر از خود)که بیشتر برای فرد مقایسه کننده رضایت از خود و یا عبرت آموزی را درپی دارد(لوک وود2000، یونسی و محمدی 1381).شاید نمودی از این عبرت آموزی را بتوان در سخن حکیمان یافت:ادب از که آموختی از بی ادبان.براین اساس بعضی از روان شناسان اخیرا دریافتند که مقایسه خود با افراد پایین تر ازخود تنها باعث سکون و رضایت از خویش نمی شود بلکه می تواند انسانها را از افتادن به گرداب های سقوط و شکست بازدارد(لوک وود2000).تحقیقات متعدد در میان بزرگسالان نیز بر نقش بسیار مهم مقایسه اجتماعی را در رابطه با خودپنداری و تصور بدنی تاکید دارند(هینبرگ و تامسون 1992).این روان شناسان اعتقاد دارند که مقایسه اجتماعی عاملی اساسی در پیدایش اختلالات مربوط به تصور بدنی است.اختلالاتی که در کشورهای غربی دارای شیوع بالایی است و متاسفانه در ایران نیز اخیرا فراوانی قابل توجهی را پیدا کرده است.بعضی از محققین معتقدند که توصیف خود براساس روابط بین فردی عاملی مهم درتحول روانی نوجوانان است(مانتیمایور و ایزن 1977).این عامل حتی در مراحل بالاتر تحول نیز در ارزیابی از خود اهمیت دارد.

در تحقیقی که به صورت مقایسه بین فرهنگی در دو کشور انگلیس و ایران صورت گرفت، نتیجه نشان داد که کودکان و نوجوانان ایرانی در مقوله مقایسه اجتماعی، خانواده را الگو قرار داده و براساس آن مفاهیم مربوط به بدن را شکل می دهند در حالیکه کودکان و نوجوانان انگلیسی بیشتر همقطاران را الگو در شکل دادن مفاهیم بدنی قرار دادند(یونسی 1998، 2000).بعضی از روان شناسان مانند البرت بندورا(1994)یادگیری اجتماعی را از عوامل بسیار مهم در پیدایش و حذف و تعدیل رفتارها می دانند.در یادگیری اجتماعی، مدل ها و الگوها در فرآیند مقایسه اجتماعی اثربخشی خودشان را نشان می دهند.

ج-پسخوراندهای اجتماعی:

مفهوم خود در افراد می تواند توسط پسخوراندهای اجتماعی که آنها دریافت می کنند شکل یافته و تحت تاثیر واقع شود.بعضی از محققین که به تئوری تعامل بین فردی اعتقاد دارند، تاکید فراوان بر پسخوراندهای اجتماعی به عنوان ایجاد کننده مفهوم خود دارند(مید 1934).این محققان اذعان داشتند که آگاهی از خود زمانی شکل می گیرد که شخص از دیدگاه دیگران آگاه میشود.کلمه فید بک برای سالها در فیزیولوژی استفاده شده است و این اصطلاح در حقیقت از فیزیولوژی وارد روانشناسی گردیده است.در فیزیولوژی قسمتی از پاسخ می تواند به محرک بازگشته و آن را اصلاح کند، این فرآیند پسخوراند نامیده می شود (دورکین 1993).در روان شناسی دیدگاهی که شخصی در رابطه با اعمال، رفتار، عقاید و حتی قیافه ظاهری ما بیان می کند می تواند برای خود ما پس خوراندی را فراهم کند که ما براساس آن تغییرات لازم را در خود ایجاد می کنیم.ما انسانها در روابط اجتماعی خود به طور دائمی این پسخوراندها را دریافت می کنیم:بعضی را می پذیریم و بعضی را رد می کنیم.

بعضی از روان شناسان معتقد به تئوری شخصیتی جرج کلی(1955)، اعتقاد دارند که شکل گیری ساختارهای ذهنی ما نه تنها تحت تاثیر آگاهی فردی بلکه آگاهی اجتماعی ماست(وینتر 1992).قسمت اعظم این آگاهی توسط پسخوراندهای اجتماعی شکل می گیرد.مروری بر ادبیات پژوهشی در این زمینه نشان می دهد که فیدبک های اجتماعی به عنوان منبعی برای دانش خود در طول کودکی و بزرگسالی با میزان و شدت متفاوت، تحول می یابد.شنومن و دیگران(1984)دریافتند که کودکان هر چه مسن تر می شوند این منبع را با کیفیت بیشتری

بکار گرفته و در مقایسه با منابع دیگر تکوین خود، این منبع به عنوان بهترین منبع قرار می گیرد.هر چه کودکان از خودمیان بینی فاصله می گیرند بهتر می توانند پسخوراندهای اجتماعی را درک کرده و بکار گیرند(پیاژه 1930).با اینحال تحقیقات نشان می دهد که خط تحول در این زمینه را نمی توان مستقیم فرض نمود.زیرا الکایند و بوئن(1979)دریافتند که نوجوانان مسن تر در اواخر دوره نوجوانی(15 سالگی به بالا)از این منبع نسبت به نوجوانان کم سن تر، کمتر استفاده می کنند.به نظر می رسد که با افزایش سن و نزدیک شدن به بزرگسالی بار تاثیر پسخوراندهای اجتماعی در تکوین خود نسبت دوره اولیه نوجوانی کاهش می یابد.لهی و شیرک(1985)استدلال جالبی برای این کاهش دارند:تاثیر تحول اخلاقی در این فرآیند.آنها اعتقاد دارند که با افزایش سن، استدلال در رابطه با امور مختلف از جهت داده شدن توسط دیگران(فیدبک اجتماعی)به جهت یافتن توسط خود(خودمشاهده گری) تغییر می یابد.در حقیقت نظرات و قضاوت دیگران کمتر شکل دهنده استدلال های نوجوان می گردد بلکه این قضاوت خود نوجوان است که مهمترین نقش را داراست.این دیدگاه با نظر روزنبرگ(1985)در مورد افزایش میزان خودمشاهده گری در نوجوان مسن همخوانی دارد.

آسیب شناسی روانی در سطح فردی

آسیب شناسی اشخاص کاریکاتوری

پرفسور یونگ دو اصل مهم را در رابطه با شخصیت مطرح کرده است که شاید اشاره بدانها در مقوله تکوین خود مفید باشد.وی دو اصل تعادل و انتروپی که از ترمودینامیک گرفته شده است در مورد شخصیت و روان انسان بیان می کند(یونگ، 1960، مدی 1996)براساس قانون تعادل، انرژی روانی تمایل دارد که به طور متعادل در رابطه با هر عقیده ای و یا فکری و یا به معنای کلی کلمه هر قسمتی از شخصیت و روان توزیع شود.بنابر اصل انتروپی هر عقیده و یا فکری و یا به معنای کلی کلمه هر قسمتی از روان چنانچه انرژی روانی بیشتری داشته باشد خود تمایل به از دست دادن آن انرژی به نفع قسمت هایی دارد که انرژی کمتری دارند.شخصیت سالم در دیدگاه یونگ شخصیتی است که تعادلی از نیروهای مختلف را ایجاد کرده باشد به گونه ای که در اثر تعادل نیروها به نوعی وحدت  که نشئت گرفته از هماهنگی و همخوانی نیروها و نتیجتا قسمت های مختلف شخصیت است رسیده باشد.رسیدن به این مرحله با عنوان مفهوم خودیت تعبیر می شود(مدی 1996)رسیدن به این تعادل و نتیجتا خودیت در تمام انسانها اتفاق نمی افتد بلکه عده ای کمی از انسانها موفق به رسیدن به چنین مرحله ای می شوند.بنابراین هر چه انسانها از این تعادل در خود دور باشند به نابهنجاری های روانی نزدیک ترند.سوال اساسی که در اینجا مطرح می شود این است: اگر این منابع سه گانه تکوین خود به طور متعادل براساس مقتضیات سن و تحول بکار گرفته نشوند، آیا ممکن است که ما شاهد بعضی نابهنجاری های روانی در افراد باشیم؟به عبارت بهتر افراط و تفریط در بکارگیری هر یک از این منابع، آیا می تواند زمینه ساز بعضی آسیب های روانی بوده و یا همگرایی هایی را نابهنجاری های روانی نشان دهد؟

آنچه مسلم است عدم تعادل در بکارگیری این منابع قطعا مشکلاتی را برای فرد ایجا می کند.در این زمینه تحقیقات مختلف بر این نکته تاکید دارند(که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد)همچنین تجارب بالینی مولف این مقاله با بیش از صدها بیمار تا حدی زیاد موید این نظر است.با این عدم تعادل ها در خود ما شاهد نمود افرادی هستیم که ویژگی های کاریکاتوری در شخصیت آنان به طور کامل هویداست.منظور از کاریکاتوری بودن این است که این اشخاص تمام جنبه های مختلف که یک انسان بهنجار ممکن است داشته باشند دارا هستند ولی در این جنبه شکل هایی از افراط و تفریط وجود دارد.یک کاریکاتور فرقش با یک نقاشی معمولی این است که در کاریکاتور براساس منظور خاص کاریکاتوریست به بعضی از ابعاد فرد مورد نظر بیش از اندازه تاکید میشود در حالی که به ابعاد دیگر بسیار کم تاکید میگردد که نتیجه اش بروز شکلی است که از جهاتی واقعی است و از جهاتی دیگر انطباق با واقعیت ندارد.این عدم تعادل در خود را می توان به شکل های مختلف دید که عبارتند از:

الف-افزایش شدید خود مشاهده گری و کاهش شدید در بکارگیری مقایسه اجتماعی و پسخوراندهای اجتماعی:

خود مشاهده گری همواره آگاهی از خود و حالات خود را در پی خواهد داشت.در مواردی که استفاده از این منبع شدت یافته و به موازات آن کاهش شدید استفاده از سایر منابع همراه شده است، ما نوعی خوداشتغالی ذهنی و نتیجتا نوعی شدت در توجه تمرکز یافته بر خود را در میان افراد می بینیم که می تواند منتهی به سندرم های بالینی و اختلالاتی مانند افسردگی، اختلال حواس، اضطراب اجتماعی، اسکیزوفرنیا و الکلیسم گردد(وودرف-بردن و دیگران 2001).یکی از محققان با مرور بر ادبیات پژوهشی در این زمینه پیشنهاد کرده است که تمرکز بر خود می تواند فرآیندهای نامشخص فرض شود که در تمام آسیب های روانی وجود دارد(اینگرام 1990).ارتباط معناداری بین توجه تمرکز یافته بر خود و علائم افسردگی یافته شد(اسمیت و گرینبرگ 1981)، در پژوهشی با گروهی از افراد عادی، همخوانی بین عاطفه منفی و توجه تمرکز یافته بر خود مشاهده گردید(وود سلتزبرک، و دیگران 1990).در مطالعه ای دیگر یافته شد که افرادی که اضطراب بالایی در رابطه با سخنرانی در جمع نشان می دهند، دارای توجه شدید تمرکز یافته بر خود و ضعف ارائه خود در جمع بودند.افراد در موقعیت هایی که دچار اضطراب اجتماعی می شوند به شدت توجه به حالات خود و علائم بدنی ناشی از اضطراب را دارند و از اینکه این حالات در ذهن مشاهده کنندگان در جمع چگونه جلوه گر شود بسیار نگران اند(کلارک 1996).خود مشاهده گری در قالب افزایش فعالیت فراشناخت می تواند سبب ابقاء اختلال وسواسی- اجباری شده(شفرون 1999)و باعث تشدید افسرده گی گردد(افسردگی برای افسردگی). بعضی ازمحققان با پیش کشیدن جدال قدیمی وجود اول مرغ یا تخم مرغ، در پی این عقیده هستند که تجاربه عاطفی می تواند توجه تمرکز یافته بر خود را تشدید نماید به گونه ای که خلق افسرده تمرکز بر خود را تشدید می کند در حالیکه خلق شاد بالعکس عمل می کند(وود و دیگران 1990).با مروری بر تحقیقات انجام شده در مورد تکوین خود که توسط شنومن (1981، 1984)صورت گرفته است، خود مشاهده گری از منابع تکوین خود به حساب می آید.لذا با اصل موضوعه قراردادن این نظر قبول اینکه تجارب عاطفی خود مشاهده گری را تشدید کند کمی مشکل به نظر می رسد.تجارب بالینی مولف این مقاله نشان می دهد که علاوه بر افسردگی و اضطراب به طور اعم، شدت فعالیت های خود مشاهده گری می تواند به طور اخص خود اشتغالی ذهنی در رابطه با بدن، اختلال وسواسی-اجباری، افکار اضطرابی، و کاهش شدید روابط اجتماعی و کاهش شدید در آستانه دریافت استرسورهای روانی را در بر داشته باشد.این گونه افراد غالبا دارای شبکه روابط اجتماعی بسیار محدود بوده و بواسطه در خودفرورفتگی بسیار بالا، نوعی بریدگی از گروه و اجتماع را نشان می دهند.هم چنین افراد افسرده ای که از منبع خود مشاهده گری با شدت بسیار بالایی استفاده می کنند غالبا نشخوار فکری بالایی را نشان می دهند.تحقیقات نشان می دهد که کثرت نشخوار فکری می تواند عاملی برای ابقاء و نگهداری افسردگی باشد و نتیجتا درمان را با مشکل مواجه می کند

(شمالینگ، و دیگران 2002).تجارب بالینی در رابطه با کاربرد شناخت درمانهی با افراد افسرده نشان می دهد:بیمارانی که به علت کثرت استفاده از خودمشاهده گری دارای تورم در این منبع تکوین خود بودند، بیشترین بن بست ها در شناخت درمانی(یونسی 1379)در رابطه با اینگونه بیماران ایجاد می گردید و اظهار می داشتند:که چالش های منطقی و شناختی ذهن انان را تغییر داده ولی قلب آنان متاثر نشده و تغییر نیافته است(تیزدل 1993):آنچه آقای دکتر شما می گویید ذهن من می پذیرد ولی قلب من چیزی دیگر می گوید.شاید از عوامل ایجاد بن بست در شناخت درمانی کثرت نشخوارهای فکری است که باعث استحکام هر چه بیشتر اعتقادات شناختی شده و در نمودی از اعتقادات قلبی خود رانشان می دهد.برخلاف نظر تیزدل که معتقد بود اعتقادات قلبی(هیجانی)همان دلالت های اعتقادات ذهنی(شناختی) هستند که در سطوح بالای ذهن عمل می کنند و باعث کندی شناخت درمانی و ایجاد بن بست میشوند(یونسی 1381، 1379، تیزدل 1993)، مولف این مقاله براساس مشاهدات بالینی معتقد است که اعتقادات قلبی نوعی عادات فکری هستند که افزایش نشخوارهای فکری در بیماران افسرده، استحکام هر چه بیشتر این نوع اعتقادات را نتیجه می دهد.در این زمینه بهتر است به تشابه کارکرد شرطی سازی نهانی و کارکرد نشخوار فکری توجه شود.همانگونه که شرطی سازی نهانی در ایجاد، استحکام و حتی حذف و تغییر الگوها و عادات رفتاری و فکری می تواند عمل کند(والکر و دیگران 1981)، نشخوار فکری نیز با پیگیری چنین کنش مشابهی می تواند استحکام هایی را در اعتقادات شناختی ایجاد کنه که برای بیمار به صورت اعتقادات قلبی ظهور یابد.البته نیاز به تحقیقات تجربی بیشتر در این زمینه است تا چگونگی و زمینه های کارکرد نشخوار فکری را در ایجاد بن بست های یاد شده در شناخت درمانی را نشان دهد.

محققان دو گونه توجه و تمرکز به خود را مورد نظر قرار داده اند:1-توجه و تمرکز به خود مشکل ساز2-توجه و تمرکز به خود بهنجار.این محققان اعتقاد دارند که تفاوت کیفی و کمی در بین این دو فرآیند شناختی دیده می شود(وودرف-بردن و دیگران 2001).در این زمینه اینگرام(1990)معتقد است که تمرکز بر خود، زمانی آسیب زا و مسئله ساز است که در شدت و درجه ای مفرط و بیش از اندازه بوده و مدت زمانی طولانی ادامه یابد همچنین در این نوع تمرکز بر خود فرآیندهای فکری بیشتر غیر منعطف بوده و از نوعی سرسختی برخوردار باشند.

آنچه واضح است سلامت روان مبتنی بر تعادل بین نیروها وبخش های مختلف شخصیت و خود بنا شده است هرگونه افراط در هر قسمتی می تواند دوری از بهنجاری را دربر داشته باشد(یونگ 1960).این قانون توسط یونگ از فیزیک به روان شناسی آورده شده است.هر قسمت از روان ما که بیش از اندازه مورد ارزش دهی قرار گیرد، در قسمت های دیگر نوعی تشنگی و عطش در این رابطه مشاهده خواهد شد.در حقیقت نوعی تسری قوانین طبیعت به روان انسان می باشد.برای مثال بدن ما نیاز به قند و ویتامین های گوناگون دارد ولی همین مواد بسیار مفید چنانچه بیش و یا کمتر از اندازه خاص مصرف شوند می تواند برای بهداشت جسم بسیار خطرناک باشد.منابع در تکوین خود براساس نقطه تعادل خاص باید استفاده شوند که بر طبق مراحل مختلف تحول، این نقطه متفاوت است، .اگرچه این منابع به نظر مفید و بی ضرر آید.

در ادیان الهی، موضوع افراط و تفریط در تمام امور انسانی و طبیعی با دقت تمام مورد نظر قرار گرفته است.شاهد بر مثال موضوع عبادات است که تمام ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام با تاکید زیاد افراط را به انجام آن ترغیب کرده است ولی جالب است که بدانیم روایات زیادی از ائمه اطهار علیهم السلام است که افراط و زیاده روی در این زمینه را نهی کرده است. بامراجعه به کتاب اصول کافی به وضوح مشاهده می شود که فصلی از این کتاب به میانه روی و اعتدال در عبادات اختصاص یافته است(اصول کافی ج 3-باب اعتدال در عبادت). خودمشاهده گری در دین اسلام آنگونه که در مقدمه مقاله اشاره شد سفارش شده است و شاید یکی از راههای استفاده از این منبع می تواند از کانال عبادات باشد.ولی جالب است بدانیم انجام عبادات به طور جمعی و در میان گروه و جمع بسیار سفارش شده و بالعکس انجام عبادت به طور فردی نهی شده است.به گونه ای که پاداش انجام عبادات به طور جمعی مانند نماز جماعت میلیونها برابر بیشتر از انجام آن به طور انفرادی است.براساس روایات سفارش شده:مؤمن آینه مؤمن دیگر است(توجه به خود براساس دیدگاههای دیگران و در مقایسه با دیگران).تنها مومنان خودشان آینه خودشان نیستند بلکه دیگران نیز در این زمینه مشارکت دارند.بنابراین استفاده از منبع خود مشاهده گری بدون لحاظ دو منبع اجتماعی دیگر در دیدگاه ادیان الهی پسندیده نیست.

آنچه که به عنوان سیر در انفس در مقدمه این مقاله از دیدگاه قرآن و روایات آورده شد، سیر در راهی است که چندان هم آسان نیست چرا که بسیاری از افراد با خودمشاهده گری به جای سیر در نفس در همان مراحل اولیه در باتلاق فکرهای مربوط به خود مشاهده گری فاعلی و مفعولی(ویک لند و دوآل 1971)گیر کرده و به جای سیر طولی بیشتر به سیر عرضی می پردازند و در خوداشتغالی ها قرار می گیرند که نمونه بارز آن نشخوارهای فکری است.آنچه که تاکید دین اسلام بر سیر در انفس است در قالب مسیر قرار گرفتن نفس است و نه هدف قرار گرفتن آن.مرحوم علامه طباطبایی معتقد است که نتیجه سیر در نفس باید معرفت حقیقی و حقیقت معرفت باشد(المیزان ج 6).در این موارد اینگونه افراد به تفکر به معنای واقعی کلمه که منجر به حل مجهول و یا مسئله ای گردد، نمی پردازند بلکه بیشتر با تمرکز بر دانسته ها در مورد خود، آنان را از ابعاد مختلف می نگرند که نوعی درجا زدن است تا حرکت به سمت جلو.بسیاری از روان شناسان معتقدند که این گونه تمرکز بر خود، توانمندی های افراد را در حل مسائل زندگی شان را به شدت محدود میسازد(وودرف-بردن و دیگران 2001، وود و دیگران 1990).

آسیب شناسی روانی در سطح اجتماع:

این تورم در قسمت هایی از خود را می توان در عرصه اجتماع در بین اقوام و گروهها و حتی یک ملت دید.چراکه قوانین شناختی حاکم بر ذهن یک فرد می تواند به شکل جمعی در بین افراد یک اجتماع به صورت ذهنیت اجتماعی بروز یابد و جامعه ای از ان ویژگی های شناختی و شخصیتی پیروی کنند(یونسی 1379).در این حال هر نوع تورم در قسمت های مختلف خود متعلق به افراد اجتماع به سختی می تواند از طرف مردم آن جامعه نابهنجار تلقی شود، مگر آنکه این ملت و قوم با ملل دیگر مورد مقایسه قرار گیرد.لازم است توجه شود که این تورم ها در سطح جامعه با جزئیاتی که در سطح فردی در رابطه با بعضی اختلالات روانی بیان شد، ممکن است نمود نیابد.

اگر کسی با دقت حوادث و تاریخ 10 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و دو الی سه سال قبل از پیروزی انقلاب و رفتارهای مردم را در این دوره در سطح کلان مورد بررسی و مداقه قرار دهد این وضعیت را در سطح اجتماع خواهد دید که اکثریت مردم دارای خودی بودند که خودمشاهده گری بسیار فعال و قوی ولی مقایسه اجتماعی نسبتا ضعیف و پسخوراندهای اجتماعی نسبتا فعال بودند.شاید این بازگشت به تشنگی دارد که در اثر سیاست ها و اقدامات فرهنگی رژیم سابق در ایحاد الیناسیون(ازخود بیگانگی)در میان مردم، ایجاد گردید(به کتابهای نویسندگانی چون مرحوم مطهری و شریعتی و…..مراجعه شود).در مورد بهم خوردن

تعادل در جامعه به قانون ظروف مرتبطه یونگ توجه شود.این قانون نه تنها در فیزیک و اجسام بلکه در سطح فردی همچنین در سطح اجتماع نیز کارایی دارد.در کتاب با یونگ و هسه چنین عبارتی از وی نقل شده است:مطابقت بین جهان و روان آن قدر قوی است که حتی می توان گفت که ابداعات و ایده های زمان سه بعدی صرفا بازتابهای ساختمان ذهن هستند.وی همچنین به تسری قوانین حاکم بر فرد نسبت به جامعه قائل بود.یونگ در زمان حیات خود در پی پیش بینی و تبیین رفتارهای اقوام و ملت ها از طریق بررسی چندین مورد از بیماران خود بود(سرانو1971، ترجمه شمیسا 1368).در این مورد می توان پیش بینی جنگ جهانی و نقش ملت آلمان در آن را از طریق چندین بیمار آلمانی که مراجعین یونگ بودند به عنوان مثال ذکر کرد(به منبع قبلی رجوع شود).ایشان در کتاب روان شناسی و دین در این مورد سخن جالبی دارد:ضمن خواب هاو رویاهای اتباع المانی که در آن زمان مریض من بودند من بروز انقلاب وتانی را می دیدم(تحولاتی که رنگ و بوی خشم و قهر و پرخاشگری و جنگ دارد)و در سال 1918 مقاله ای منتشرکردم که ضمن آن شکل خاص تحول جدیدی را که می بایست در آلمان روی دهد بیان کردم(ص 48).

در حقیقت این دوره حدودا 13 ساله در تاریخ ایران در واکنش به اقدامات فرهنگی رژیم سابق، نوعی دوره بازگشت به خود و خودباوری بود.در این دوره اعتماد به نفس ملی در بالا ترین درجه بود.در قسمت هایی از این دوره ما شاهد اقبال شدید مردم و جوانان به معنویات و تفکرات نو در مورد فلسفه و عالم هستی بودیم.به همین جهت در اذهان اکثریت مردم اهداف کلانی که مرتبط با کل جهان بود به چشم میخورد.در این دوره مردان و جوانانی در این کشور ظهورکردند که هر یک روز زندگی آنها و کارهای بزرگی که داشتند، می تواند صدها صفحه از تاریخ این مملکت را پر کند.انسانهایی که زندگی کوتاهی داشتند ولی کیفیت و غنای بسیار بالا زندگی شان چه از لحاظ فکری و چه عملی جای تامل و تفکر بسیار دارد. زیرا تفکر خلاق در افرادی که در طبقه بندی یونگ(1933)در بین درونگرایان قرار می گیرند بسیار مشاهده می شود.اگر از دید شنومن بخواهیم سخن بگوییم درونگرایان افرادی هستند که از خودمشاهده گری بسیار زیاد استفاده می کنند.همچنین در این دوره تفکر قناعت و راضی بودن به حداقل برای زندگی مادی و پرهیز از اسراف و تبذیر در مصرف، هنجاری بود که به طور واضح به چشم می خورد.مقایسه با دیگران و به اصطلاح عامیانه چشم وهم چشمی در پایین ترین سطح خود بود در حالیکه همدلی در بالاترین درجات دیده میشد.این وضعیت در سطح جامعه واکنشی بود که براساس دو قانون تعادل و انتروپی(قانون ظروف مرتبطه یونگ)، مردم ایران به تشنگی ایجاد شده در اثر سیاست های فرهنگی مبتنی بر الیناسیون رژیم سابق، از خود نشان دادند.اگر بخواهیم در این دوره، فعالیت های منابع تکوین خود را در سطح جامعه درجه بندی کنیم می توان گفت:1 -رتبه درجه اول-خودمشاهده گری 2-رتبه درجه دوم-پسخوراندهای اجتماعی 3-رتبه درجه سوم-مقایسه اجتماعی(آنهم بیشتر مقایسه با سطح پایین تر از خود)قرار دارد.ولی افراط تدریجی در این زمینه و عدم توجه مسئولان فرهنگی جامعه به فریادهای یونگ، و پیش از یونگ به سخنان بزرگان دین که جامعه و فرد سالم را براساس اعتدال ترسیم کرده بودند، متاسفانه تشنگی در جامعه را در رابطه با بعد مقایسه اجتماعی و نوعی سیری ازخودمشاهده گری را ایجاد کرد که چند سالی است متاسفانه درکشورمان با شدت تمام شاهد آن هستیم.البته نقش تحریفات شناختی که در سطح جامعه به صورت عادت در اذهان مردم ایران وجود دارد نباید در این زمینه نادیده گرفته شود(یونسی 1379).این تحریفات شناختی تسهیل کننده افراطها و تفریط ها در تمام امور هستند(سیاه و سفید فکر کردن، همه یا هیچ دیدن امور، یا این یا آن دیدن امور و مبالغه نمودن).بهرحال آنچه که تهاجم فرهنگی می نامیم بیشتر تهاجمی است که در بین منابع تکوین خود این مردم اتفاق افتاد که زمینه را برای هجمه بیرونی آماده ساخت.در مورد خصوصیت های این تورم در خود در سطح فردی و اجتماعی در ادامه این مقاله به طور مفصل بحث خواهد شد.

ب-کاهش شدید خودمشاهده گری و افزایش شدید در بکارگیری مقایسه اجتماعی و پسخوراندهای اجتماعی:

چنانچه منابع بیرونی بر منبع درونی در رابطه با تکوین خود، ترجیح یابند ما شاهد پرسونای (یونگ 1953)ورم کرده در فرد خواهیم بود.پرسونا، ماسکی است که افراد به چهره خود می زدند تا یک حالت و تاثیر خوب بر دیگران از خود بر جای بگذارند.این اصطلاح توسط یونگ جهت توجیه قسمتی از شخصیت بکار رفت.در حقیقت بسیاری از رفتارهای فرد را نوعی بازی نقش تشکیل می دهد.یونگ اعتقاد دارد کسی که دارای پرسونای بسیار فعال و ورم کرده است بسیاری از اعمال و رفتار را در سطح آگاهی خود نمی تواند بپذیرد لذا با راندن آن به ناخودآگاه فردی سبب تورم در ناخودآگاه فردی می شود.در این حال نوعی بیگانگی از خود را ما مشاهده می کنیم(مدی 1976).در حقیقت عدم آگاهی فرد از آنچه خود در روابط با

دیگران انجام می دهد، می تواند نوعی از خود بیگانگی را در این فرآیند نتیجه دهد.اگر فرد بالعکس آگاه از آنچه که خود انجام می دهد باشد، چنانچه از پرسونا به وفور استفاده کند نوعی بیگانگی از دیگران را نتیجه می دهد(همان منبع).کاهش شدید خودمشاهده گری و افزایش سایر منابع تکوین خود(مقایسه اجتماعی-پسخوراندهای اجتماعی)می تواند بیگانگی از خود را تشدید کند.در مواقعی این تورم می تواند باعث کاهش شدید رفتارهای جرات آمیز شده و انسانهایی را بسازد که بله گو هستند به طوریکه جرات سخن گفتن به صورت مخالف در مقابل دیگران را بر طبق میلی درونی شان ندارند.محققان رفتارهای جرات آمیز را وسیله أی می دانند که براساس آنها فرد قادر به بیان حقوق خود است(آلبرتی و ایمونز 1974).بالتبع کسی که خود را فراموش کرده است و در نوعی بیگانگی از خود بسر میبرد نمی تواند حقوق خود را بشناسد تا چه رسد آنان را بیان کند.همچنین افرادی که دارای تورم در منابع بیرونی تکوین خود هستند، در موقعیت های اجتماعی آسیب پذیری بالایی برای ابتلا به اضطراب اجتماعی(فوبیای اجتماعی-اضطراب سخنرانی و یا گفتگو در جمع)را دارا هستند.یکی از مولفه های اضطراب اجتماعی میزان تخمین توانمندی خود و ارزیابی دیگران از علائم اضطراب خود است.افراد دارای اضطراب اجتماعی، توانمندی های خود را بسیار پایین و امکان تظاهر علائم اضطراب خود به دیگران را بسیار بالا تخمین میزنند(کلارک و فیربرن 1997).کاهش شدید در فعالیت منبع خود مشاهده گری می تواند کاهش ارزیابی در مورد توانمندی های خود را دربر داشته باشد.بعلاوه این گونه افراد، می توانند مستعد کاهش اعتماد و احترام به نفس و کاهش حس صلاحیت خود باشند.روان شناسان ادراک صلاحیت از خود را به ارزیابی فرد از توانمندی ها و قابلیت های خود در انجام وظائف و کارها در موقعیت های معین می دانند(کاپرارا و سروونه 2000).سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که:آیا کسی که از خودمشاهده گری به عنوان منبع تکوین خود کمترین استفاده را نموده و در عوض به منابع بیرونی(مقایسه اجتماعی-پسخوراندهای اجتماعی)روی آورده است، می تواند ارزیابی درستی از توانمندی ها و صلاحیت خود داشته باشد؟تحقیقات نشان می دهد که افراد همواره در دیدگاه دیگران خود را و حتی بدن خود را(تصور بدنی)ضعیف تر از آنچه هستند ارزیابی میکنند(یونسی 1998، کلارک و فیربرن 1997).تحقیقاتی که توسط روان شناسان صورت گرفته است، نشان می دهد که کثرت استفاده از مقایسه اجتماعی بویژه مقایسه با بالاتر از خود می تواند فشارهای هیجانی را افزایش داده و کاهش شدید عزت

نفس(ماژور و دیگران 1991، تامسون و دیگران 1999)و مواقعی حتی کاهش انگیزه را نتیجه دهد(پیژینسکی و دیگران 1985).چنانچه یکی از آزمونهای معتبر در مورد خویشتن پنداری(خدیوی زند1377)به این دسته از افراد داده شود، در اجرای آن قادر نیستند به طور جدی نظر خودشان را در مورد خویش مستقلانه بیان کنند.تجارب بالینی مولف این مقاله نشان می دهد که حتی در تکنیک تصور خویش و بیان نظر نسبت به خود این گونه افراد همواره گزارش می کنند که دیگران و دوستان در جلوی چشمان ما ظاهر می شوند و اگر نظری در مورد خود می گویند این انعکاس نظرات حتمی و یا فرضی آنان است.

پدیده حسادت و عدم تحمل پیشرفت دیگری از نتایج تورم شدید در منبع مقتیسه اجتماعی است(کثرت مقایسه با بالاتر از خود).چند سالی است که ما در کلینیک های روان شناختی خود با این پدیده روبرو هستیم.بعضی اوقات این منبع انچنان فعال می شود که فرد برای درمان روان شناختی با شکایت اصلی داشتن حسادت به روان شناس بالینی مراجعه می کند. جالب است که این موضوع را به صراحت به زبان می آورد:آقای دکتر دارویی به من بده تا از شر این حسادت خلاص شوم.حسادت دارد مرا خفه می کند.از حسادت دارم می میرم. خسته شدم از بس خود را با دیگران مقایسه کردم.در اینحال با شدت فعالیت این منبع بر اساس قانون ظروف مرتبطه یونگ، تشنگی شدید در رابطه با استفاده از منابع دیگر خود، ناگهان فرد را به خودمشاهده گری وامی دارد و چنین سخنانی را برزبان می راند.

کاهش تفکر خلاق از مواردی است که در این قسمت به وضوح دیده میشود.کسی که خود وی روبه سوی بیرون دارد و سهمی برای خود مشاهده گری در او دیده نمیشود، مجالی برای تفکر خلاق برای او باقی نمی ماند.تفکر خلاق براساس طبقه بندی شخصیتی ارائه شده از طرف یونگ(1933)، در افرادی دیده می شود که درونگرایی بالایی را دارا هستند.

آسیب شناسی روانی در سطح اجتماع:

این نوع عدم تعادل در استفاده از منابع تکوین خود، کاهش شدید اعتماد به نفس و خود باوری عمومی را در سطح جامعه نتیجه داده است.کثرت اختلالات روان شناختی خاص مراجعان به کلینیک ها در این رابطه، دعوت های رسمی مدارس و مناطق مختلف آموزش و پرورش در این زمینه جهت مداخلات روان شناختی و حتی سخنرانی های بزرگ در جمع خانواده ها و معلمین و دانش آموزان برای مقابله با کاهش خودباوری و اعتماد به نفس، گواه کوچکی است بر اینکه این عدم تعادل و نتایج آن، باعث نگرانی شدید بسیاری از دست اندرکاران امور تربیتی و فرهنگی را شده است.از مواردی که می توان با یک نگاه در جامعه یافت چشم و هم چشمی بالاست که اگر کسی از بیرون به این جامعه وارد شود و نگاهی بیندازد خواهد دید که اکثریت مردم ایران در حال حاضر برای خود زندگی نمی کنند بلکه در مقایسه با دیگران و برای دیگران زندگی دارند.در این مقوله، ازدواج و چگونگی آن، تحصیل علم، شغل و اشتغال و روابط اجتماعی به شدت رنگ و بوی مسابقه ای را به خود می گیرد و این سوال برای افراد جامعه همواره مطرح می شود که:چه کسی بالاست؟چه کسی پایین است؟ این وضعیت انتظارات اجتماعی را به شدت بالا برده و مسابقه ای تشدید شونده را ایجاد می کند که فقیر و غنی به طور کلی از وضعیت فعلی خود رضایت نداشته باشند.اگر بخواهیم در حال حاضر فعالیت های منابع تکوین خود را در سطح جامعه درجه بندی کنیم می توان گفت:1-در رتبه درجه اول-مقایسه اجتماعی(بویژه مقایسه با بالاتر از خود)2-در رتبه درجه دوم-پسخوراندهای اجتماعی 3-و در رتبه درجه سوم-خود مشاهده گری قرار دارد. این عدم تعادل می تواند توجیه گر کاهش شدید اقبال به ارزشهای اخلاقی و دینی باشد ارزشهایی که اعتقاد به آنها با رجوع به خود و با شناخت خود شروع می شود.البته خواننده محترم باید توجه داشته باشد که ما به عنوان روان شناس و براساس حیطه تخصصی خود در پی تبیین عوامل روان شناختی درگیر در آسیب های اجتماعی و فردی هستیم، قطعا عوامل اقتصادی-اجتماعی مهم دیگری نیز در این زمینه وجود دارند که در تعامل با این عوامل روان شناختی تاثیرگذار هستند.ولی باید قبول کرد که اصلاح جامعه از اصلاح فرد فرد آن جامعه شروع می شود:خداوند نعمتی که در نزد قومی است، تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها آنچه در ضمیرشان هست تغییر دهند(سوره رعد آیه 11).چون سنت خدا بر این جریان قرار گرفته که وضع هیچ قومی را دگرگون نسازد مگر انکه خودشان حالات روحی خودشان را دگرگون سازند(المیزان ج 11).

در اینجا چندین سوال مطرح است:آیا این عدم تعادل در جامعه براساس قانون ظروف مرتبطه یونگ و با توجه به تحریفات شناختی موجود در جامعه ایران(یونسی 1379)بار دیگر نتیجه در افراط در منبع یا منابع دیگر خواهد داد؟و یا اینکه جامعه کم کم به سمت تعادل نسبی در این زمینه خواهد رفت؟البته قاعدتا باید انتظار یک تعادل نسبی را در این زمینه داشت ولی نباید عامل دخالت های بیگانه(تهاجم فرهنگی)را در این زمینه نادیده گرفت.چون آنان بسیار زیرک تر از آن هستند که این چرخشها و موج ها را در سطح جامعه نادیده گرفته و بی تفاوت بنشینند.

نتیجه گیری:

یونگ(1933)دو قطب روان شناختی را ترسیم نمود که افراد می توانند در آنها یا بین آنها قرار گیرند:درونگرایی و برون گرایی.شنومن(1984، 1981)این قطب ها را با تفصیل بیشتر تحت عنوان سه منبع تکوین خود توضیح داد:که یکی از سه منبع در در قطب درونگرایی قرار گرفته(خودمشاهده گری)و دو منبع دیگر در قطب برونگرایی قرار می گیرد(مقایسه اجتماعی-پسخوراندهای اجتماعی).تعادل و همخوانی هر چه بیشتر بین این منابع، می تواند سلامت و بهداشت روان را بیشتر تضمین کند.و بلعکس هرگونه تفریط و افراط در هر یک از این منابع می تواند آسیب هایی را در سطح فردی و به نوع کلی تر در سطح اجتماعی ایجاد کند.

آنچه در این مقاله پی گرفته شد، بیشتر بعد آسیب شناسی عدم تعادل بین منابع مختلف تکوین خود بود و جهت پرهیز از اطاله موضوع، بحث مهم مداخلات درمانی و پیشگیرانه در سطح فردی و اجتماعی را به مقاله ای دیگر موکول می کنیم.در این زمینه می توان از روشهای مداخله ای رفتاری-شناختی و روشهای بسیار مفید روان درمانی گروهی در سطح فرد و جامعه مدد جست.پیشنهاداتی در زمینه گروهی تشکیل جلسات روان درمانی گروهی و جلسات اصلاح شناختی گروهی در سطح مدارس راهنمایی و دبیرستان وجود دارد که در مقاله بعدی به تفصیل بحث خواهد شد.

این نوشته براساس تجارب بالینی نویسنده مقاله در ایران و تحقیقات انجام شده در کشور های غربی، ارائه گردید.جای مطالعات تجربی در این رابطه در ایران بسیار خالی است.در این زمینه به دانشجویان و محققان روان شناسی توصیه جدی در پیگیری این زمینه ها تحقیقاتی در سطح جامعه و فرد می گردد.

منابع:

1.سرانو، میگوئل(1971).با یونگ و هسه.(ترجمه سیروس شمیسا 1368).انتشارات فردوس.تهران.

2.خدیوی زند.محمد مهدی(1377).هنگامه های پژوهش، تشخیص، درمان در:روانشناسی بالینی، روانکاوی و رواندرمانی.نشر میثاق.تهران.

3.طباطبایی، علامه محمد حسین(1362).تفسیر المیزان جلد 6.انتشارات امیرکبیر.

4.ثقه الاسلام کلینی.اصول کافی جلد 3.چاپ تهران

5.یونسی، جلال(1379).تحریفات شناختی به عنوان راههای نفوذ فرهنگ بیگانه در بین مردم ایران.مقاله ارائه شده به اولین کنگره تعاملات علمی و فرهنگی بین ایران غرب(مقاله برگزیده در کنگره).دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی.دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها.تهران.آذرماه سال 1379

6.یونسی، جلال(1381).سفید و سیاه یا سرد و گرم.مقاله ارائه شده به دومین کنگره روان شناسی بالینی.دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.تهران.اردیبهشت سال 1381

7.یونسی، جلال(1379).شناخت یا هیجان؟در کجا شناخت درمانی به بن بست میرسد؟.فصلنامه تازه های روان درمانی.(17و 18).

8.یونسی، جلال.محمدی، محمد رضا(1380).استفاده از معتادان خود معرف و خانواده هایشان برای آموزش دانش اموزان در پیشگیری از اعتیاد.گزارش طرح تحقیقاتی مرکز ملی تحقیقات علوم پزشکی کشور-تهران.

9.یونگ، کارل گوستاو(1937).روانشناسی و دین.ترجمه فواد روحانی.انتشارات امیرکبیر.تهران.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.