کشف زبان اصلی عشق خودتان
کشف زبان اصلی عشق همسرتان برای اینکه بتوانید مخزن عشق او را پر نگه دارید اساسی است . اما ابتدا بیایید مطمئن شویم که شما زبان عشق خودتان را می شناسید . زبان اصلی عشق شما چیست ؟ چه چیزی باعث می شود که احساس کنید همسرتان دوستتان دارد . چه چیزی را بیش از همه دوست دارید . اگر پاسخ به این پرسشها فورا ذهنتان را روشن نمی کند , شاید کمک کند تا نگاهی به کاربردهای منفی زبانهای عشق بیاندازید . چه چیزی همسرتان می گوید یا نمی گوید که عمیقا باعث رنجش تان می شود ؟ اگر کلمات تند و انتقادی همسرتان بیش از همه آزارتان می دهد شاید زبان اصلی عشق شما « کلمات تایید آمیز » باشد . اگر زبان اصلی عشق شما به طور منفی از سوی همسرتان بکار رود – یعنی او عکس آن را انجام دهد – این کار شدیدتر از هر کس دیگری شما را می رنجاند زیرا همسرتان نه تنها به زبان اصلی عشق شما حرف نمی زند بلکه عملا از آن برای خنجر زدن به قلب شما استفاده می کند .
راه دیگز کشف زبان اصلی عشق خودتان این است که مروری بر زندگی زناشویی تان و سالهای گذشته بکنید و بپرسید : من همیشه چه چیزی را بیش از همه از همسرم می خواسته ام ؟ آنچه شما بیش از همه درخواست کرده اید احتمالا با زبان اصلی عشقتان مطابقت دارد . آن درخواستها احتمالا از سوی همسرتان به عنوان عیب جویی و سرزنش تلقی شده اند اما در واقع شما سعی می کردید نیاز عاطفی تان به مهر و محبت از سوی همسر را تامین کنید .
راه دیگر کشف زبان اصلی عشق خودتان این است که ببینید خود شما برای ابراز محبت به همسرتان چه کار می کنید یا چه می گویید . به احتمال زیاد شما همان کاری را می کنید یا حرفی را می زنید که دوست دارید او برای شما بکند یا به شما بگوید . پس شما با این پرسش می توانید زبان خودتان را کشف کنید : من آگاهانه عشق خود را چگونه به همسرم ابراز می کنم ؟
استفاده از این سه راه احتمالا شما را قادر می سازد تا زبان اصلی عشق خودتان را کشف کنید . اگر دو تا از زبانها به نظرتان یکسان آمد یعنی هر دوی آنها برایتان اهمیت زیادی دارد پس شاید شما دو زبانه باشید . دو نوع از افراد ممکن است در کشف زبان اصلی عشق خود دچار مشکل شوند . اول آنهایی که مخزن عشقشان مدت مدیدی پر بوده است . همسر چنین فردی ممکن است از راههای متعدد به او ابراز عشق کند اما مطمئن نیست که کدام یک از آنها بیش از همه به او این احساس را می دهد که مورد مهر و محبت قرار دارد . او فقط می داند همسرش دوستش دارد . دوم آنهایی که مخزن عشق عاطفی شان مدت مدیدی خالی بوده و به یاد نمی آورند که چه چیزی سبب می شود تا احساس کنند مورد محبت قرار دارند . در هر دو صورت اگر به دوران عاشقی خود برگردید و خاطرات را مرور کنید و از خود بپرسید در آن روزها چه چیزی را در همسرم دوست داشتم ؟ می توانید بفهمید زبان اصلی عشق شما چیست .
روش دیگر برای کشف زبان اصلی عشق خودتان
زمانی را به نوشتن آنچه فکر می کنید زبان اصلی عشق شماست اختصاص دهید . بعد چهارتای آنها را به ترتیب الویت بنویسید . همچنین آنچه را فکر می کنید زبان اصلی عشق همسرتان است بنویسید . در صورتی که بخواهید می توانید چهارتای آن را هم به ترتیب الویت بنویسید . با همسرتان بنشینید و در مورد نظراتتان درباره زبان اصلی عشق او بحث کنید . بعد به یکدیگر بگویید به نظر شما زبان اصلی عشق خودتان چیست .
با تبادل این اطلاعات هفته ای سه بار به مدت سه هفته این بازی را بکنید . اسم این بازی ” کنترل مخزن ” است . و راهش این است که وقتی به خانه می آیید یکی از شما به دیگری می گوید ” امشب مخزن عشق تو روی چه درجه ای است ؟”
مخزن از صفر تا ده درجه بندی شده . صفر یعنی خالی و ده یعنی ” من لبریز از عشقم و نیازی نیست نگرانم باشی ” .
بعد همسرتان می گوید ” چکار کنم تا کاملا پر شود ؟” شما هم پیشنهادی می دهید . چیزی که دوست دارید همسرتان بگوید یا انجام دهد . او نهایت سعی خود را در انجام درخواست شما می کند . سپس این روند را معکوس کنید تا هر دوی شما بتوانید از این فرصت برخوردار شوید . اگر سه هفته این بازی را ادامه دهید از آن خوشتان می آید و از این طریق می توانید ابراز محبت در زندگی زناشویتان را دائمی کنید .
به بازی مخزن عشق ادامه دهید و یادداشت بردارید . پیشنهادات شما برای پر کردن مخزن عشق احتمالا زبان اصلی عشقتان را نشان می دهد . ممکن است درخواستهای شما مربوط به هر ۵ زبان عشق باشد اما تعداد درخواستهای مرتبط با زبان اصلی عشقتان بیشتر است .
این سوال پیش می آید که اگر زبان عشق همسرتان چیزی باشد که به مذاقتان خوش نیاید چه ؟
یک نکته در مورد کشف زبان اصلی عشق : اکثر مردان فکر می کنند تماس فیزیکی زبان اصلی عشق آنهاست . زیرا میل آنها به رابطه جنسی بسیار شدید است . برای مردان نیاز جنسی پایه فیزیکی دارد . یعنی تمنای برقراری رابطه جنسی توسط افزایش سلولهای اسپرم . بنابراین تمایل مردان به برقراری رابطه جنسی ریشه جسمانی دارد . در مورد زنان میل جنسی ریشه در عواطف آنان دارد نه در زیست شناسی بدنشان . هیچ چیز فیزیکی وجود ندارد که باعث برانگیخته شدن میل زن به رابطه جنسی شود . اگر احساس کند شوهرش دوستش دارد و ستایشش می کند آنگاه مایل به نزدیکی جسمانی با او می شود . اما بدون صمیمیت و نزدیکی عاطفی میلی به برقراری ارتباط جسمانی نخواهد داشت .
از آنجا که مرد به طور منظم میل به ارتباط جنسی پیدا می کند ممکن است به طور خودکار تصور کند که زبان اصلی عشق او همین است . اما اگر او از تماسهای فیزیکی در سایر مواقع و از راههای غیر جنسی لذت نمی برد پس این اصلا زبان اصلی عشق او نیست . میل جنسی با نیاز او به محبوب بودن فرق می کند و این رابطه به تنهایی نمی تواند نیاز او به مهر و محبت را برآورده کند . زن او باید به زبان عاطفی عشق او نیز صحبت کند .
در واقع وقتی زن با زبان اصلی عشق او صحبت می کند و مخزن عشق شوهر پر است و شوهر نیز به زبان اصلی عشق زنش صحبت می کند و مخزن عشق زن پر است , رابطه جنسی زن و شوهر نیز با مشکلی مواجه نخواهد شد . اکثر مشکلات جنسی زندگی زناشویی ربطی به فن و مهارت ندارد بلکه به رفع نیازهای عاطفی مربوطند .
عشق یک انتخاب است
زمانی که ما آکنده از رنجش , خشم و انزجار از خطاهای گذشته ایم چطور می توانیم با یکدیگر سخن بگوییم ؟ پاسخ این سوال در طبیعت بنیادی ما انسانها نهفته است . ما مخلوقاتی هستیم که از انتخاب برخورداریم . یعنی ما این قابلیت را داریم که تصمیمهای غلط و ضعیف بگیریم , و همه ما این کار را کرده ایم . ما به این انتخابها افتخار نمی کنیم . هر چند شاید در آن لحظه موجه به نظر می آمدند . انتخابهای غلط گذشته به این معنی نیست که ما در آینده نیز به آنها دست بزنیم .
عشق گذشته را پاک نمی کند , اما آینده را متفاوت می سازد . وقتی ما تصمیم می گیریم که به زبان اصلی عشق همسرمان سخن بگوییم و ابراز محبت کنیم , فضای عاطفی ای خلق می کنیم که در آن می توانیم کشمکش ها و خطاهای گذشته را جبران کنیم .
همانطور که در فصول قبل گفتیم وضعیت « عاشقی » در سطح غریزه عمل می کند . حالتی است که به راحتی در چهارچوب عادی روابط زن و مرد اتفاق می افتد . با انتخاب آگاه صورت نمی گیرد و زمان آن کوتاه است . اما این تجربه عاشقی موقتا نیاز عاطفی فرد به عشق و محبت را برآورده می سازد . برای بسیاری از افراد این اولین باری است که تا کنون مخزن عواطفشان پر شده است و این سرمست کننده است . اما به مرور ما به دنیای واقعی باز می گردیم . اگر من و همسرم آموخته باشیم که به زبان عشق یکدیگر سخن بگوییم نیاز ما به عشق همچنان برطرف خواهد شد و وقتی از اوج عاشقی پایین آمدیم این امر را احساس نخواهیم کرد . اما اگر به زبان عشق یکدیگر سخن نگوییم ، مخزن عشقمان به تدریج خالی خواهد شد و ما دیگر محبت یکدیگر را احساس نخواهیم کرد و پس از سالها زندگی احتمالا عاشق شخص دیگری می شویم و این چرخه از نو تکرار می شود .
رفع نیازهای همسرمان قطعا یک انتخاب است . اگر من زبان عشق همسرم را بدانم و به آن زبان صحبت کنم عمیقترین نیازهای عاطفی او برآورده خواهد شد و او از عشق من مطمئن خواهد شد . اگر او نیز همین کار را برای من بکند هر دوی ما زندگی مهیج و رو به رشدی را ادامه خواهیم داد .
بگذارید به پرسشی که در فصل 9 مطرح کردیم باز گردیم : اگر زبان عشق همسرتان به مذاقتان خوش نیامد چه ؟ جواب این است : ” فرقی نمی کند ”
وقتی طبیعتا از عملی خوشمان نمی آید انجام آن بیشتر مهر و محبت ما را می رساند . مسئله بر سر راحتی نیست . ما درباره عشق حرف می زنیم و کار همراهِ عشق چیزی است که شما برای کس دیگری انجام می دهید نه برای خودتان . ما ادعا نداریم که با این کار احساس شور و هیجان می کنیم . ما فقط به خاطر همسرمان این کار را انجام می دهیم .
عشق یک انتخاب است و هریک از طرفین می تواند از همین امروز این روند را آغاز کند .
عشق اساسی است
عشق تنها نیاز عاطفی ماست . روانشناسان دریافته اند که نیاز به امنیت ، احساس ارزشمندی ، و اهیت داشتن نیازهای اساسی ما هستند . اما عشق همه این نیازها را می پوشاند .
اگر من احساس کنم که همسرم دوستم دارد آرامش می یابم زیرا می دانم که محبوبم آزاری به من نخواهد رساند . من در حضور او احساس امنیت و اطمینان می کنم . شاید در حرفه ام با مشکلات متعدد مواجه شوم . شاید در حوزه های دیگر زندگیم دشمنانی داشته باشم اما از جانب همسرم اطمینان خاطر دارم .
حس ارزشمندی من در اثر این واقعیت که همسرم دوستم دارد تقویت می شود . اگر او مرا دوست دارد پس باید ارزش عشق را داشته باشم . شاید والدینم مرا بی ارزش دانسته یا نسبت به ارزشم شک کرده باشند اما همسرم مرا به رسمیت می شناسد و دوستم دارد . عشق او عزت نفس مرا افزایش می دهد .
نیاز به احساس اهمیت داشتن نیروی عاطفی نهفته در پس اغلب رفتارهای ماست . عشق با میل و آرزوی موفقیت پیش رانده می شود . ما می خواهیم زندگیمان ارزشمند باشد . هر یک از ما خود را از معنای اهمیت داریم و برای کسب هدفمان به شدت تلاش می کنیم . احساس عشق همسرمان سبب می شود تا بیشتر احساس اهمیت بکنیم . ما به خود می گوییم اگر کسی مرا دوست دارد ، پس باید اهمیت داشته باشم .
من مهم هستم زیرا در نقطه اوج نظام آفرینش جای دارم . من می توانم فکر کنم ، افکارم را از راه کلمات منتقل کنم ، و تصمیم گیری کنم .من می توانم تجارب دیگران را به کار بگیرم ، حتی اگر آنها در عصر و فرهنگ دیگری زیسته باشند . می توانم با مشاهده مرگ اعضای خانواده و دوستان وجود دنیایی فراتر از دنیای مادی را حس کنم . من کشف می کنم که در تمام فرهنگ ها مردم به جهان معنوی اعتقاد دارند . قلبم می گوید این حقیقت دارد حتی اگر تربیت علمی ام آن را مورد سوال قرار دهد . من مهم هستم . زندگی بامعناست و هدف والایی دارد . من می خواهم آن را باور کنم اما شاید تا زمانی که کسی به من ابراز عشق نکند احساس اهمیت نکنم . وقتی همسرم با محبت بسیار وقت و انرژی خد را به من اختصاص می دهد و برایم کار و کوشش می کند ایمان می آورم که مهم هستم . بی عشق ، شاید تمام عمرم را در جستجوی اهمیت ، احساس ارزشمندی و امنیت به سر ببرم . وقتی عشق را تجربه می کنم همه این نیازها را به طور مثبت تحت تاثیر قرار می دهد . اکنون من آزادم تا توان بالقوه ام را گسترش دهم . اکنون بیشتر احساس ارزش می کنم و به جای دغدغه در مورد نیازهای خودم می توانم تلاشم را به بیرون معطوف کنم . عشق حقیقی همیشه رهایی بخش است .
در چارچوب ازدواج ، اگر ما احساس عشق نکنیم اختلافاتمان بزرگتر و بیشتر می شود . ما یکدیگر را دشمن سعادتمان می بینیم . ما برای احساس اهمیت و ارزشمندی می جنگیم و زندگی زناشویی به جای مکان آسایش به میدان نبرد تبدیل می شود .
عشق پاسخ همه چیزها نیست اما فضای امنی خلق می کند که ما در آن می توانیم پاسخ پرسشهایی را که آزارمان می دهد بیابیم . در پناه امنیت عشق ، زن و شوهر می توانند بدون محکوم کردن یکدیگر درباره اختلافاتشان بحث کنند و کشمکش ها را حل کنند . دو انسان متفاوت می توانند بیاموزند که در آرامش و هماهنگی با یکدیگر زندگی کنند . ما کشف بهترین خصایص یکدیگر را یاد می گیریم . عشق پاداشهای بسیار دارد .
مهر ورزیدن به آنهایی که دوستشان نداریم
آیا امکان این هست که کسی را که از او نفرت دارید دوست بدارید و به او محبت کنید ؟
لوقای طبیب روایتی از زندگی عیسی مسیح نقل می کند : ” دشمنانتان را دوست بدارید ، به آنان که از شما نفرت دارند نیکی کنید ، برای آنهایی که نفرینتان می کنند برکت بطلبید ، آنهایی را که با شما بدرفتاری می کنند دعا کنید … با هر کس همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار کنند . این هنر نیست که کسانی را دوست بدارید که دوستتان دارند . حتی گناهکاران نیز آنهایی را که دوستشان دارند دوست دارند . ”
اما آیا می توانیم همسری را که به دشمنمان بدل شده دوست بداریم ؟
” بدهید و به شما داده خواهد شد . پیمانه ای لبالب پر به دستتان داده خواهد شد . چرا که هر پیمانه ای که شما برای اندازه گیری استفاده می کنید ، با همان پیمانه برایتان اندازه خواهند گرفت . ”
کلمات درشت ما به یکدیگر باعث رنجش مان می شود و رنجش نیز به خشم می انجامد . رنجشی که در دل نگه داشته میشود باعث نفرت می شود . وقتی که مخزن عشق خالی است … ما دیگر هیچ احساس مهر و محبتی نسبت به همسرمان نداریم بلکه فقط پوچی و درد را تجربه می کنیم . در این شرایط دو راه به نظر می رسد – ترک او یا ماندن – که احتمالا هر دوی این راه حلها درد و رنج بسیاری به همراه خواهد داشت . اما راه حل سوی هم وجود دارد . اگر ما یاد بگیریم به زبان اصلی عشق همسرمان صحبت کنیم آن وقت این نیاز عاطفی ما برآورده می شود و می توان احساسات مثبت را از نو زنده کرد . ما نمی توانیم به گذشته برگردیم اما می توانیم آینده را متفاوت بسازیم .
فرضیه ما بر این اساس بنا شده که عشق عمیق ترین نیاز عاطفی ماست پس اگر بتوانیم به زبان اصلی عشق همسرمان صحبت کنیم ، جایی در طی این مسیر مخزن عشق او پر خواهد شد و کم کم متقابلا به ما محبت خواهد کرد . این فرضیه تمام ابتکار عمل را در دست شما می گذارد . البته هیچ تضمینی وجود ندارد که همسر شما به اعمال محبت آمیز شما پاسخ مثبت دهد . تنها می توانیم بگوییم که این احتمال هست که او چنین کند .
شاید فکر کنید اگر به داشتن احساسی تظاهر کنیم که واقعا نداریم ریاکارانه است … اما اگر عمل مهر آمیزی انجام بدهید که هدفش سود یا لذت فرد دیگر است ، صرفا یک انتخاب است . شما ادعا ندارید که عملتان از سر احساس و عواطف عمیق است . شما تصمیم می گیرید کاری به نفع او انجام دهید . ما امیدواریم که اینگونه اعمال محبت آمیز تاثیر مثبت بر نگرش و رفتار و طرز برخورد آنها داشته باشد . شاید اینطور نشود اما حداقل ما انتخاب کرده ایم کاری مثبت در حق آنها انجام دهیم .
راه حل: شاید شما نیز در زندگی زناشویی تان نیاز به معجزه دارید . پس به همسرتان بگویید که تصمیم گرفته اید در راه رفع نیازهای او تلاش بیشتری بکنید . پیشنهادات او را بخواهید . این پیشنهادات سر نخی از زبان عشق او به شما خواهد داد . اگر پیشنهادی نداد بر اساس شکایتهای او زبان عشقش را حدس بزنید . به مدت شش ماه به زبان عشق او توجه کنید و در پایان هر ماه نظرو پیشنهادات او را در مورد کارهایتان بپرسید . هر وقت همسرتان گفت که کارتان بهتر شده ، یک هفته صبر کنید و بعد از او درخواست مشخصی بکنید ( درخواست کلی مبهم است ) . این درخواست باید چیزی باشد که واقعا می خواهید برایتان انجام دهد . اگر او تصمیم بگیرد این کار را بکند می فهمید که به نیازتان دارد پاسخ می دهد . اگر توجهی به آن نکرد به مهر ورزیدن به او ادامه دهید . شاید یک ماه بعد پاسخ مثبت بدهد . اگر همسرتان با اجابت درخواستهای شما کم کم صحبت به زبان عشق شما را آغاز کرد ، احساسات مثبت تان نسبت به او از نو زنده خواهد شد و زندگی زناشویی تان تولد دوباره خواهد یافت .
برگرفته از کتاب ” 5 زبان عشق ( چگونه به او بگویم دوستت دارم )” نوشته گری چاپمن