5 زبان عشق (2)

image6s

پس از ازدواج چه بر سر عشق می آید؟

آرزوی عشق رمانتیک ریشه های عمیقی در ساختار روانی ما دارد . تقریبا تمام مجلات معمولی در هر شماره حداقل یک مقاله راجع به چگونگی زنده نگه داشتن عشق پس از ازدواج دارند . کتب زیادی در این باره نوشته شده و برنامه های رادیویی و تلویزیونی به این موضوع پرداخته اند . زنده نگه داشتن عشق در ازدواج یک مسئله جدی است .

اما با وجود تمام این کتب و برنامه ها و مجلات چرا زوجهای اندکی راه زنده نگه داشتن عشق پس از ازدواج را پیدا می کنند ؟

پس از ازدواج چه بر سر عشق می آید ؟

اگر می خواهیم به طور موثری ابراز عشق کنیم باید زبان اصلی عشق همسرمان را بیاموزیم .

چند گروه عمده زبان وجود دارد : ژاپنی چینی اسپانیولی و … اکثر ما با زبان والدینمان بزرگ می شویم که این زبان مادری یا زبان اصلی ماست . بعد با تلاش زیاد یک زبان دیگز یاد می گیریم که زبان دوم ما می شود . اگر با شخصی ملاقات کنیم که زبان مادریش با زبان ما متفاوت است ارتباط ما محدود می شود . اختلاف زبان در ذات فرهنگ بشری است . اگر بخواهیم با فرهنگهای مختلف ارتباط موثر برقرار کنیم باید زبان کسانی را که در آرزوی برقراری ارتباط با آنها هستیم بیاموزیم .

در حوزه عشق نیز همینگونه است . زبان عشق عاطفی شما و همسرتان ممکن است به اندازه زبان چینی و انگلیسی با هم متفاوت باشد . اگر او فقط چینی بفهمد هرچقدر شما به انگلیسی ابراز عشق کنید او هرگز نخواهد فهمید .

تجربه نشان می دهد که 5 زبان عشق وجود دارد . 5 زبانی که مردم عشق عاطفی را می فهمند و با آن سخن می گویند .

به ندرت زن و شوهری زبان عشق یکسان دارند . وقتی شما زبان اصلی عشق همسرتان را می آموزید و با آن حرف می زنید کلید ازدواج پایدار و پر مهر را کشف کرده اید . اگر همسرمان زبان مادری ما را نمی فهمد ما نمی توانیم روی این زبان تکیه کنیم . اگر می خواهیم محبتی را که به او ابراز می کنیم اخساس کند باید به زبان اصلی عشق او بیان کنیم

پر نگه داشتن مخزن عشق

عشق مهمترین و گیج کننده ترین واژه است . به ما گفته اند عشق چیز با شکوهی است و دنیا بر مدار عشق می گردد . پولس رسول در ستایش عشق چنین گفت : ” هر آنچه در زندگی بشر با انگیزه عشق صورت نگرفته باشد در نهایت پوچ و توخالی است ”

این واژه گیج کننده ترین واژه هاست . ما می گوییم ” من عاشق سوسیسم ” و بلافاصله بعد ممکن است بگوییم ” من عاشق مادرمم ” . علاوه بر این ما از این واژه برای توضیح رفتارمان استفاده می کنیم . ممکن است والدینی که به همه خواسته های فرزندانشان تن در می دهند آن را عشق بنامند اما مشاور خانواده آن را بی مسئولیتی والدین می خواند .

روانشناسان کودک معتقدند هر کودک نیاز های عاطفی اساسی و معینی دارد که برای ثبات عاطفی او حتما باید بر آورده شود . نیاز به محبت و توجه از همه نیازهای عاطفی اساسی تر است . در درون هر کودک مخزن عاطفی ای وجود دارد که باید با عشق پر شود . وقتی کودکی احساس کند واقعا دوستش دارند به طور عادی رشد خواهد کرد .اما وقتی این مخزن خالی باشد او دچار مشکلات رفتاری می شود .

اما نیاز عاطفی به عشق و محبت صرفا پدیده ای مربوط به دوران کودکی نیست . این نیاز تا بزرگسالی و طی ازدواج ادامه می یابد . تجربه عاشق شدن به طور موقت این نیاز را برطرف می کند اما این راه حلی سریع است و همانطور که بعدا در می یابیم عمر محدود و قابل پیش بینی ای دارد .پس از اینکه تب و تاب عاشقی پایان گرفت نیاز عاطفی به عشق از نو برمی خیزد زیرا اساس طبیعت ما را تشکیل می دهد . ما پیش از عاشق شدن به عشق نیاز داشتیم و تا زمانی که زنده ایم به آن نیاز داریم .

در کانون وجود بشر ، آرزوی صمیمیت و مورد محبت و علاقه فرد دیگری بودن وجود دارد . هدف از ازدواج رفع این نیاز به مهر و صمیمیت است

عشق در عین اینکه مهم است مشکل هم هست . جملات زیادی مثل ” عشق ما تمام شده . رابطه ما مرده و … ” نشان می دهد که بزرگسالان نیز مانند کودکان مخزن عشق دارند .

پر نگه داشتن مخزن عشق در ازدواج همانقدر مهم است توجه به سطح روغن اتومبیل با این تفاوت که پیش بردن ازدواج با مخزن عشق خالی از رانندگی با اتومبیل بی روغن برایتان بیشتر هزینه دارد .

عاشق شدن

اکثر ما با تجربه عاشق شدن وارد مسیر ازدواج می شویم . ما فردی را ملاقات می کنیم که خصوصیات فردی و شخصیتی اش شوک الکتریکی ای در ما ایجاد می کند که سیستم زنگ عشق ما را راه می اندازد و ما را وارد روند شناخت آن فرد می کند . این ملاقاتها ادامه می یابد و کم کم متقاعد می شویم که این همان عشق واقعی است . وقتی احساسمان متقابل باشد شروع می کنیم به صحبت درباره ازدواج زیرا همه می دانند که عاشق شدن رکن ضروری یک ازدواج خوب است .

تجربه عاشق شدن در اوج خود سرمست کننده است . ما به لحاظ عاطفی فقط به یکدیگر فکر می کنیم . کسی که عاشق است دچار این توهم می شود که محبوبش کامل است .

رویاهای پیش از ازدواج ما تماما درباره خوبی ها و سعادت زندگی زناشویی اند . وقتی عاشقید نمی توانید به هیچ چیز دیگری فکر کنید .

به ما باورانده اند که اگر واقعا عاشق باشیم عشق تا ابد طول خواهد کشید . می بینیم که بعضی زوجها این احساس را از دست داده اند و استدلال می کنیم که شاید آنها عشق واقعی نداشته اند . متاسفانه ابدیت تجربه عاشقی افسانه است نه واقعیت . میانگین عمر افکار رمانتیک دو سال است . سرانجام ما از روی ابرها پایین می آییم . حالا چشممان باز شده و معایب فرد دیگر را می بینیم . از خودمان می پرسیم چطور توانستم اینقدر احمق باشم ؟

به دنیای واقعی ازدواج خوش آمدید . دنیایی که همیشه چند تار مو در دستشویی هست . دنیایی که کفشها خودشان به گنجه نمی روند و … در این دنیا نگاهی می تواند باعث رنجش شود و کلامی می تواند آدم را خرد کند . پس چه بر سر تجربه عاشقی آمد ؟

مشکل اصلی اطلاعات غلط است . این عقیده که عاشقی تا ابد طول می کشد .

بعضی از محققان معتقدند که این عاشقی را به سه دلیل نباید عشق نامید : اولا عاشق شدن از روی اراده یا انتخاب نیست . ثانیا این عاشقی بی تلاش صورت می گیرد . ثالثا کسی که عاشق است واقعا به رشد شخصی فرد دیگر علاقه ندارد و از آن حمایت نمی کند . تنها هدفی که در موقع عاشق شدن داریم این است که به تنهایی مان خاتمه بدیم و شاید از راه ازدواج این نتیجه را حفظ کنیم .

آیا این بدان معناست که م فریب خورده ایم و حالا فقط دو راه حل پیش پای خود داریم : محکوم به ادامه زندگی فلاکت بار با همسرمان هستیم (راه حل نسل قبلی) یا باید به سرعت از این زندگی فرار کنیم و دوباره امتحان کنیم (راه حل نسل ما)

راه حل سومی هم وجود دارد : ما می توانیم تجربه عاشقی را همانطور که هست – یعنی شور و جذبه عاشقی موقتی – بپذیریم و اکنون به دنبال عشق واقعی با همسرمان باشیم . این عشقی است که عقل و عاطفه را با هم پیوند می زند و مستلزم اراده و انضباط است و نیاز به رشد شخصی را به رسمیت می شناسد . اساسی ترین نیاز عاطفی ما عاشق شدن نیست بلکه حقیقتا مورد مهر و محبت یکدیگر قرار داشتن است . این عشقی است که از عقل بر می خیزد نه از غریزه . این عشق به کوشش و انضباط نیاز دارد . یعنی باید انتخاب کنیم که انرژی خود را صرف بهروزی دیگری کنیم و بدانیم که اگر زندگی او با تلاش ما غنی شود ما نیز احساس رضایت خواهیم کرد . رضایت حاصل از اینکه حقیقتا یکدیگر را دوست داشته ایم .

عشق عقلانی و اختیاری همان نوع عشقی است که حکما و خردمندان همواره ما را به آن فراخوانده اند .

زبان اول عشق:

کلام تائید آمیز

یکی از راههای بیان و ابراز عشق استفاده از واژه های دلگرم کننده و تشویق آمیز است . سلیمان کاتب نوشته های حکیمانه عهد باستان نوشت : زبان قدرت آفرینش مرگ و زندگی دارد . بسیاری از زوجها هرگز قدرت خارق العاده تایید یکدیگر با زبان را یاد نگرفته اند . سلیمان می نویسد : دلِ نگران انسان را مایوس می کند اما کلام مهربان دلگرمش می سازد .

تعریف شفاهی یا قدردانی با کلمات ، ابزارهای قدرتمند ابراز عشق و محبت هستند . این را به بهترین وجه با گفته های تاییدآمیز ساده ای چون :

این لباس چقدر بهت میاد

تو بهترین سیب زمینی پز دنیا هستی . من عاشق این سیب زمینی ها هستم .

متشکرم که سطل آشغال را بیرون می بری .

و… می توان بیان کرد .

پیشنهاد نمی کنم برای اینکه همسرتان کاری بکند که شما می خواهید چاپلوسی اش را بکنید . هدف عشق بدست اوردن چیزی که شما می خواهید نیست . بلکه انجام دادن کاری برای سعادت کسی است که دوستش دارید . اما واقعیت این است که وقتی ما کلام تایید آمیز دریافت می کنیم به احتمال قوی ترغیب می شویم که متقابلا کاری بکنیم و خواسته های همسرمان را برآورده کنیم .

کلمات تاییدآمیز یکی از 5 زبان اصلی عشق هستند . اما در این زبان چندین لهجه وجود دارد :

کلام تشویق آمیز : واژه تشویق به معنی ایجاد شهامت است . همه ما در بخشهایی از وجودمان احساس نا امنی می کنیم . ما فاقد شهامت هستیم و این عدم شهامت اغلب مانع از انجام کارهای مثبتی می شود که دوست داریم انجام دهیم . توان بالقوه هفته در وجود همسرتان و آن بخشهای نا امن وجودش در انتظار کلام تشویق آمیز شماست .

لطفا توجه داشته باشید ، نباید به همسرتان فشار بیاورید تا کاری که شما می خواهید انجام دهد . باید او را تشویق کنید تا علائقی را که دارد بسط و پرورش دهد . اگر او نخواهد ، کلمات شما لحن موعظه می گیرد . او آن را نوعی قضاوت می بیند که هدفش ایجاد احساس گناه است . آنها محبت را نمی رساند بلکه نفی و انکار را نشان می دهد .

تشویق مستلزم توجه و محبت و نگاه کردن به جهان از چشم همسرتان است . ما ابتدا باید بفهمیم چه چیزی برای همسرمان مهم است . آن موقع می توانیم کلام تشویق آمیزی بگوییم .به این ترتیب ما نشان می دهیم که به او و تواناییهایش اعتقاد داریم . ما به او اهمیت می دهیم و تحسینش می کنیم .

اکثر ما بیش از آن استعداد نهفته داریم که هرگز بتوانیم آن را پرورش دهیم . آنچه ما را عقب نگه می دارد شهامت است . همسر دوستدار و مهربان کسی که می تواند نقش یک یاریگر بسیار قدرتمند را ایفا کند . ممکن است این زبان اصلی عشق شما نباشد و یادگیری این زبان دوم برای شما سخت و دشوار باشد . خصوصا اگر الگوی شما بیان کلمات انتقادی و محکوم کننده باشد اما به شما اطمینان می دهم که ارزش امتحان کردن را دارد .

کلام مهر آمیز

عشق مهربان است .بنابراین اگر ما بخواهیم با زبان ارتباط عاشقانه برقرار کنیم باید از واژه های مهرآمیز استفاده کنیم . شیوه صحبت ما فوق العاده مهم است . هر جمله بسته به چگونگی استفاده از آن دو معنی متفاوت دارد . معمولا همسرمان گفته های ما را بر اساس لحن صدایمان تعبیر می کند نه کلماتی که استفاده می کنیم . حتی می توانیم رنجش , درد و عصبانیتمان را به طرزی مهرآمیز بیان کنیم . این می تواند کلامی از روی عشق باشد . کسی که چنین صحبت می کند می خواهد توسط همسرش شناخته شود . او می خواهد با بیان احساساتش با او صمیمی شود و خواهان فرصتی است تا با صحبت در مورد رنجشش التیام یابد . اما اگر این کلمات با صدای بلند و خشن بیان شود دیگر ابراز محبت محسوب نمی شود بلکه به منزله محکوم کردن و قضاوت است .

برعکس وقتی همسرتان خشمگین است و سیل کلمات درشت را روان می کند اگر بخواهید مهربان و با محبت باشید متقابلا با لحن خشن با او حرف نمی زنید . شما سعی می کنید خود را به جای او بگذارید . اگر اشتباهی مرتکب شده اید به آن اعتراف می کنید و از او می خواهید شما را ببخشد و … شما به دنبال درک و تفاهم و سازش هستید نه این که ثابت کنید تصور شما از واقعه ای که رخ داده تنها راه منطقی تفسیر آن است . این یعنی عشق بالغانه – عشقی که اگر خواهان زندگی زناشویی رو به رشد هستیم برای ایجاد و ابراز آن تلاش می کنیم .

عشق حساب خطاها را نگه نمی دارد . هیچ کدام از ما کامل نیستیم . وقتی همسرم خطایی کرده و به آن اعتراف کرده و تقاضای بخشش کرده من می توانم انتقام بگیرم و یا ببخشم . اگر راه اول را انتخاب کنم ، خود را در مقام قاضی و او را متهم قرار داده ام . و اگر بخشش را انتخاب کنم می توانم صمیمیت را بازگردانم . بخشش راه عشق است .

اگر می خواهیم روابط صمیمانه داشته باشیم باید آمال و آرزوهای یکدیگر را بشناسیم . اگر می خواهیم یکدیگر را دوست داشته باشیم باید خواستهای یکدیگر را بدانیم .

بخشش نوعی احساس نیست ، بخشش تعهد است . بخشش یکی از مظاهر عشق است . یعنی من دوستت دارم . به تو توجه دارم و می خواهم ببخشمت . با وجودیکه هنوز احساس رنجش می کنم نمیگذارم این اتفاق بین من و تو جدایی بیافکند . تو به خاطر خطایی که کردی ، خطاکار نیستی .تو همسر منی و ما با هم از این نقطه پیش میرویم .

کلام فروتنانه

عشق تقاضا می کند . تحکم نمی کند . وقتی با تحکم از همسرم چیزی می خواهم , من والد می شوم و او کودک . به کودک سه ساله می گویند چه کار باید بکند و چکار نکند . اما در ازدواج ما با هم برابریم و هر دو بالغ و بزرگسالیم . مسلما هیچ کداممان کامل نیستیم اما بالغیم .و شریک زندگی هم هستیم .

وقتی شما مودبانه از همسرتان درخواستی می کنید , ارزش و قابلیت او را تایید می کنید . اساسا نشان می دهید او چیزی دارد یا می تواند کاری انجام بدهد که برای شما مهم و ارزشمند است . اما وقتی با تحکم تقاضا می کنید , عاشق نیستید , دیکتاتور هستید .

ممکن است همسرتان تقاضایتان را برآورده کند اما از روی ترس یا هر احساسی به جز عشق . پس درخواست فروتنانه امکان تجلی عشق را خلق می کند در حالیکه تحکم این احساس را از بین می برد .

 زبان دوم عشق

وقت گذاشتن برای یکدیگر

تا به حال توجه کرده اید که در رستوران تقریبا همیشه می توانید متوجه بشوید که چه زوجهایی ازدواج کرده اند و چه زوجهایی تازه با هم قرار ملاقات گذاشته اند ؟ آنهایی که تازه با هم آشنا شده اند به یکدیگر نگاه می کنند و حرف می زنند . زوجهای متاهل می نشینند و به دور و بر رستوران نگاه می کنند . انگار فقط آمده اند که غذا بخورند !

یکی از وجوه اساسی وقت گذاشتن برای یکدیگر , با هم بودن است . منظور من کنار هم بودن نیست . ممکن است دو نفر در یک اتاق نزدیک هم نشسته باشند اما الزاما با هم نباشند . با هم بودن به توجه متمرکز و کامل نیاز دارد . شوهری که موقع حرف زدن با زنش تلویزیون تماشا می کند در واقع وقت خود را به او نمی دهد زیرا زنش در کانون توجه او قرار ندارد .

اما وقتی روی مبل کنار زنش می نشیند و بیست دقیقه کامل فقط به او توجه می کند و همسرش نیز همین کار را در رابطه با او انجام می دهد ، آن دو بیست دقیقه از زندگیشان را به هم می دهند . این راه قدرتمندی برای ابراز عشق و علاقه است .

وقت گذاشتن برای یکدیگر به این معنی نیست که ما باید اوقاتی را در حالی که به چشمان یکدیگر خیره شده ایم با هم بگذرانیم . منظور این است که ما با هم کاری انجام بدهیم و طی این مدت تمام توجهمان به دیگری باشد . فعالیتی که در آن شرکت می کنیم مهم نیست . نکته مهم به لحاظ عاطفی این است که ما با توجه کامل به یکدیگر اوقاتی را با هم باشیم . این فعالیت صرفا ابزاری است که حس با هم بودن را خلق می کند و این پیام را می رساند که ما به یکدیگر توجه داریم ، از بودن با یکدیگر لذت می بریم ، و دوست داریم کارهایی را با هم انجام دهیم

گفتگوی متمرکز

یکی از متداول ترین لهجه های زبان دوم عشق گفتگوی متمرکز است . گفتگوی دوستانه بین دو نفری که تجارب , افکار , احساسات و آمال و آرزوهای خود را در فضای آرام و پر مهر با هم در میان می گذارند . اکثر افرادی که از حرف نزدن همسرشان شکایت دارند . منظورشان واقعا این نیست که همسرشان حتی یک کلمه نمی گوید . منظور آنها این است که او به ندرت در گفتگوی متمرکز و دوستانه شرکت می کند .

گفتگوی متمرکز روی چیزی که می شنویم تکیه دارد . برعکس کلمات تایید آمیز که به چیزی که می گوییم متکی است . اگر همسرتان به شما محبت کرده و برای گفتگو با شما وقت گذاشته است این بدان معناست که می خواهد توجه شما را جلب کند و به آنچه می گویید به دقت گوش دهد . از شما سوالاتی می پرسد اما نه به طرز آزاردهنده بلکه با یک خواست واقعی برای اینکه افکار , احساسات و آرزوهای شما را بداند و درک کند .

بسیاری از ما برای تجزیه و تحلیل مسائل و یافتن راه حل تربیت شده ایم . ما فراموش می کنیم که ازدواج یک رابطه است . نه پروژه ای که باید کاملش کنیم یا مشکلی که باید حلش کنیم . رابطه یعنی گوش دادن دلسوزانه برای درک افکار واحساسات و آرزوهای طرف مقابل . ما باید مایل به توصیه دادن باشیم اما فقط وقتی که از ما درخواست شد . اکثر ما بیشتر در زمینه فکر کردن و حرف زدن خبره ایم و آموزش چندانی برای گوش کردن ندیده ایم . یادگیری آن شاید به سختی یادگیری یک زبان خارجی باشد . به نکته های زیر دقت کنید :

۱- وقتی همسرتان حرف می زند به چشمهایش نگاه کنید : باعث می شود فکرتان منحرف نشود و به همسرتان نشان می دهید که به او توجه کامل دارید .

۲ – در حین گوش دادن به حرفهای همسرتان مشغول کار دیگری نشوید : اگر نمی توانید از کاری که مشغول آن هستید فورا دل بکنید حقیقت را به او بگویید «‌ می دانم می خواهی با من حرف بزنی و من هم علاقه مندم اما دلم می خواهد تمام توجهم به تو باشد . اگر به من … دقیقه فرصت دهی … » اکثر همسران به چنین درخواستی احترام می گذارند .

۳ – ضمن گوش کردن در پی کشف احساسات طرف مقابل باشید : از خودتان بپرسید همسرم چه عواطفی را دارد تجزیه می کند ؟ و وقتی پاسخ را یافتید روی آن تاکید کنید

۴- به حرکات بدن توجه کنید :مشتان گره کرده . دستان لرزان . اشک . ابروان گره خورده و حرکات چشم به شما کمک می کند تا از احساسات دیگران با خبر شوید . گاه حرکات بدن چیزی را می گویند و کلمات چیزی دیگر .

۵ – حرف همسرتان را قطع نکنید : پژوهشهای اخیر نشان می دهد که افراد عادی فقط ۱۷ثانیه به حرف طرف مقابل گوش می دهند . بعد حرف او را قطع کرده و نظر خود را می دهند . در یک گفتگوی متمرکز هدف دفاع از خود یا اصلاح نظر دیگری نیست . هدف درک طرف مقابل است .

برای یک گفتگوی متمرکز نه تنها باید دلسوزانه گوش داد بلکه باید افکار و احساسات خود را نیز فاش کرد .

یادگیری حرف زدن

بیان افکار و احساسات خود برای بسیاری از ما آسان نیست . بسیاری از افراد در خانه هایی بزرگ شده اند که ابراز افکار و احساساتشان تشویق نشده بلکه محکوم شده است . وقتی آن ها بچه بودند و اسباب بازی می خواستند یک سخنرانی طولانی در مورد وضع مالی بد خانواده تحویل می گرفتند . به این ترتیب کودک در مورد آرزوی خود احساس گناه می کرد و یاد می گرفت خواسته هایش را بیان نکند یا نارضایتی اش را درون خود نگه دارد . بسیاری از ما وقتی به سنین بزرگسالی می رسیم آموخته ایم که احساساتمان را انکار کنیم . اکنون دیگر تماسی با عواطف خود نداریم .

بسیاری از ما معمولا افکارمان را بیان می کنیم نه احساساتمان . زیرا به قدری در دنیای افکار زندگی کرده ایم که احساستمان را به رسمیت نمی شناسیم .

کسی که تصمیم می گیرد زبان گفتگوی متمرکز را بیاموزد ابتدا باید با احساساتش تماس پیدا کند و به رغم این واقعیت که این بخش زندگیش را انکار کرده اذعان کند که یک موجود عاطفی است .

راه حل :

اگر لازم است که زبان گفتگوی متمرکز را یاد بگیرید ابتدا به عواطفی که خارج از خانه احساس می کنید توجه کنید . دفترچه یادداشتی بردارید و هر روز سه بار از خودتان بپرسید : ظرف سه ساعت گذشته چه عواطفی را احساس کردم ؟

مثلا : وقتی راننده پشتی چسبیده به سپرم می آمد چه احساسی داشتم ؟ وقتی در پمپ بنزین دستگاه خودکار قطع نشد ؟ وقتی مافوقم گفت باید پروژه را سه روزه تحویل بدهم ؟ و …

این احساسات را در دفترچه یادداشت کنید . این تمرین را سه بار در روز انجام دهید تا کم کم از طبیعت احساسات و عواطفتان آگاه بشوید . سپس این احساسات و عواطف را با همسرتان در میان بگذارید . ظرف چند هفته احساس راحتی خواهید کرد و سرانجام به راحتی خواهید توانست در مورد احساساتتان نسبت به همسر و بچه ها و رویدادهای داخل خانه صحبت کنید . عواطف به خودی خود نه خوبند و نه بد . آنها پاسخ روانی ما به رویدادهای زندگی اند . ما نهایتا بر مبنای افکار و احساساتمان تصمیم می گیریم و اعمالی انجام می دهیم . آنچه که ما بیان خویشتن می نامیم در واقع تجلی این روند است .

هیچ یک از ما بی ارتباط با عواطفمان نیستیم اما وقتی نوبت حرف زدن می رسد تحت تاثیر شخصیتمان قرار داریم .

انواع شخصیت

در حرف زدن اساسا دو نوع شخصیت داریم . نوع اول بحرالمیت است . بحرالمیت هیچ جا نمی رود . این دریاچه فقط رود دریافت می کند چیزی نمی دهد . این نوع شخصیت در سرتاسر روز تجربه ها ، افکار و احساسات بسیاری دریافت می کند . این گونه افراد مخزن عظیمی در وجودشان دارند که این اطلاعات را در آن ذخیره می کنند و از حرف نزدن کاملا خشنودند . در مقابل شخصیت نوع وروره جادو را داریم . در این شخصیت هرچه که وارد دروازه چشم یا گوش شود فورا از دروازه دهان بیرون می آید . اگر کسی در خانه نباشد تا با او صحبت کنند به یک نفر تلفن می کنند و اگر نتوانند کسی را پای تلفن بکشند با خودشان حرف می زنند . زیرا در وجودشان هیچ مخزنی ندارند .

بسیاری از اوقات شخصیت بحرالمیت با شخصیت نوع وروره جادو ازدواج می کند . علت این است که در اولین قرار ملاقات این دو زوج جالبی را تشکیل می دهند و در وتخته کاملا با هم ججور می شود . اگر شما بحرالمیت هستید اصلا لازم نیست فکر کنید که چطور سر صحبت را باز کنید . زیرا او تمام مدت حرف خواهد زد و شما وقتی به خانه برمی گردید با خودتان می گویید ” عجب آدم خارق العاده ای ” . و اگر وروره جادو باشید باز اوقات خوبی را خواهید داشت چون بحرالمیت ها بهترین شنوندگان دنیا هستند و شما وقتی به خانه برمی گردید با خودتان می گویید ” عجب آدم خارق العاده ای” .

اما پس از 5 سال وروره جادو با خود می گوید : من 5 سال با او زندگی کرده ام و هنوز او را نمی شناسم و بحرالمیت می گوید : من او را بیش از حد می شناسم . دلم می خواهد دیگر حرف نزند تا نفس راحتی بکشم . اما خبر خوب این است که بحرالمیت می تواند حرف زدن را یاد بگیرد و وروره جادو گوش دادن را . ما تحت تاثیر شخصیتمان هستیم اما تحت کنترل آن نیستیم . راه حل : هر روز مدتی را با هم بگذرانید و حداقل درباره سه اتفاقی که آن روز افتاده و احساسی که درباره آن دارید حرف بزنید . این حداقل برای یک ازدواج سالم ضروری است . ظرف چند هفته یا چند ماه خواهید یافت که گفتگوی متمرکز بین شما و همسرتان جریان یافته است .

فعالیت های سازنده مشترک

فعالیت سازنده می تواند هر چیزی را که یکی یا هر دوی شما به آن علاقه دارید در بر گیرد . نکته اصلی کاری که انجام می دهید نیست بلکه دلیل انجام آن است . هدف این است که چیزی را با هم تجربه کنیم و پس از پایان آن احساس کنید که ” او به من توجه دارد” این یعنی عشق و برای بعضی آدمها این رساترین صدای عشق است .

فعالیتهای سازنده مشترک می تواند کارهایی مثل : درست کردن باغچه . تماشای بازار کهنه فروشها . گردش خارج شهر . پیاده روی طولانی . شستن اتومبیل با همدیگر و … باشد .

عناصر اصلی فعالیت سازنده مشترک اینهاست :

1-حداقل یکی از شما باید خواهان انجام آن باشد

2-دیگری باید مایل به انجام آن باشد

3-هر دوی شما بدانید چرا آن را انجام می دهید –

برای ابراز عشق از طریق با هم بودن –

یکی از ثمرات فعالیت های سازنده مشترک این است که مخزن خاطره ای ایجاد می کند که تا سالهای بعد می توان از موجودی آن استفاده کرد . به یاد آوردن قدم زدن کنار ساحل . شکوه ایستادن زیر آبشار پس از یک پیاده روی طولانی . کاشتن گل در باغچه و … خاطرات عشق هستند خصوصا برای کسی که زبان اصلی عشق او وقت گذاشتن با یکدیگر است .

اما اگر هر دوی ما خارج خانه کار کنیم کی وقت این فعالیت را خواهیم داشت ؟ ما همانطور که برای نهار و شام وقت پیدا می کنیم برای فعالیتها هم باید وقت پیدا کنیم چون اینها همانقدر برای سلامت و دوام ازدواج ما اساسی اند که غذا برای سلامت جسمی ما . این کار نیاز به برنامه ریزی دارد شاید مجبور باشید از بعضی فعالیتهای فردیتان بگذرید یا کاری که از ان لذت نمی برید انجام دهید ولی بدون شک ارزشش را دارد .

فایده آن زندگی در کنار همسری است که احساس می کند مورد محبت قرار دارد و می داند ما آموخته ایم که با فصاحت به زبان عشق او سخن بگوییم .

زبان سوم عشق

دریافت هدایا

در هر فرهنگی هدیه دادن بخشی از روند عشق و ازدواج است . هدیه چیری است که شما در دستتان می گیرید و می گویید ” او به فکر من بود ” شما برای اینکه به کسی هدیه بدهید باید به او فکر کنید خود این هدیه نماد آن فکر است . مهم نیست که چقدر پول صرفش شده . مهم این است که شما به فکر او بوده اید و فقط فکری که در ذهن بوده مهم نیست بلکه فکری که عملا صرف تهیه هدیه و اعطای آن به عنوان مظهر عشق شده اهمیت دارد . هدایا نمادهای بصری عشقند . اکثر مراسم ازدواج شامل هدیه دادن و هدیه گرفتن است . فردی که مراسم ازدواج را اجرا می کند می گوید این حلقه ها نشانه های آشکار و نمایان پیوند درونی و معنوی ای هستند که قلبهای شما را در عشقی بی پایان به هم وصل می کند .

این واژه ها بیانگر یک حقیقت مهم هستند . اینکه نمادها ارزش عاطفی دارند . نمادهای بصری عشق در نظر بعضی افراد مهمتر از بقیه اند . چون نگرش افراد با هم فرق می کند . ممکن است فردی که زبان عشقش دریافت هدایا است اگر هدیه ای به عنوان نماد بصری دریافت نکند عشق همسرش را زیر سوال ببرد .

هدایا اندازه رنگ و اشکال گوناگون دارند . برخی گرانند و برخی رایگان . از نظر کسی که زبان عشقش دریافت هدیه است قیمت اهمیت چندانی ندارد مگر اینکه با وسع شما ابدا تناسبی نداشته باشد . اگر میلیونری دائما هدایای یک دلاری به همسرش بدهد همسرش ممکن است شک کند که آنها تجلی عشق باشند . اما وقتی منابع مالی خانواده محدود باشد هدیه یک دلاری از عشقی یک میلیون دلاری سخن می گوید .

هدیه را می توان خرید پیدا کرد یا ساخت . شوهری که کنار جاده می ایستد و برای همسرش گل وحشی می چیند راه ابراز عشق به همسرش را یافته است . اگر زبان اصلی عشق همسرتان دریافت هدیه است شما می توانید یک هدیه دهنده حرفه ای شوید . در واقع این یکی از آسانترین زبانهای عشق برای یادگیری است .

از کجا باید شروع کنید ؟ ابتدا فهرستی از هدایایی که همسرتان از افراد مختلف دریافت کرده و از دریافت آنها هیجان زده شده تهیه کنید . در عین حال هدایایی انتخاب کنیدکه از خرید ساخت یا پیدا کردن آن احساس راحتی کنید . سپس هدیه را به همسرتان بدهید . منتظر فرصت یا زمان خاصی نشوید . اگر دریافت هدیه زبان اصلی عشق او باشد تقریبا هر چیزی به او بدهید از نظرش ابراز عشق محسوب می شود . اما اگر در گذشته از هدایای شما انتقاد کرده و هر چیزی که گرفته اید در نظرش قابل قبول نبوده قطعا زبان اصلی عشقش این نیست .

هدیه و پول

اگر می خواهید یک هدیه دهنده حرفه ای شوید باید نگرش خودتان نسبت به پول را عوض کنید . برخی از ما بیشتر به خرج کردن تمایل داریم و در هنگام پول خرج کردن احساس خوبی نسبت به خودمان پیدا می کنیم . این افراد مشکلی در خرید برای همسرشان نخواهند داشت . برخی دیگر بیشتر به پس انداز پولشان گرایش دارند و وقتی آن را به طرز عاقلانه ای سرمایه گذاری می کنند احساس خوبی نسبت به خود پیدا می کنند . اگر شما صرفه جو و پس انداز کننده هستید در مقابل ایده پول خرج کردن جهت ابراز عشق مقاومت خواهید کرد .

شما برای خودتان هم چیزی نمی خرید چرا باید برای همسرتان چیزی بخرید ؟

اما این نگرش این نکته را نادیده می گیرد که شما با پس انداز کردن و سرمایه گذاری پولتان در واقع احترام به خود و امنیت عاطفی می خرید . شما با شیوه مراقبت از پولتان از نیازهای عاطفی خودتان مراقبت می کنید نه نیازهای عاطفی همسرتان .

اگر زبان اصلی عشق همسرتان دریافت هدایاست خرید هدیه برای او بهترین سرمایه گذاری است که می توانید در زندگیتان بکنید . شما روی رابطه تان سرمایه گذاری می کنید و مخزن عشق محبوبتان را پر می کنید و او با مخزن عشق پر می تواند متقابلا محبت مورد نیاز شما را به همان زبانی که می فهمید به شما برگرداند . وقتی نیازهای عاطفی هر دو نفر برآورده شود زندگی زناشویی شما ابعاد جدیدی خواهد یافت .

نگران موجودی پس اندازتان نباشید . سرمایه گذاری روی عشق همسرتان مثل سرمایه گذاری روی بهترین سهام بازار است .

هدیه حضور خویش

هدیه نا محسوسی هست که گاه بسیار رساتر از هدایایی که در دست می گیریم سخن می گوید . آن هدیه خویشتن یا حضور خویش است .

اگر وقتی همسرتان به شما نیاز دارد کنارش باشید این از دیدگاه کسی که زبان عشق او دریافت هدایاست بسیار اهمیت دارد .

حضور فیزیکی در در زمان بحران بهترین هدیه ای است که می توانید به همسری بدهید که زبان اصلی عشق او دریافت هدیه است .

بدن شما نماد عشقتان می شود . اگر نماد را بردارید احساس عشق از میان می رود .

اگر حضور فیزیکی همسرتان برای شما مهم است این را به زبان بیاورید . انتظار نداشته باشید او فکر شما را بخواند . از سوی دیگر اگر همسرتان به شما گفت ” من واقعا می خواهم آنجا کنارم باشی ” درخواست او را جدی بگیرید . ممکن است از دیدگاه شما این کار مهمی نباشد اما اگر به این درخواست پاسخ مثبت ندهید ممکن است نتیجه ای برخلاف میلتان داشته باشد .

هدایا الزاما نباید گران باشد لزومی هم ندارد که هر هفته داده شوند . اما برای بعضی افراد ارزش هدیه هیچ ربطی به پولی ندارد که صرف تهیه آن شده بلکه فقط با عشق و محبت نهفته در آن ربط دارد

زبان چهارم عشق

خدمت به یکدیگر

منظور از خدمت به یکدیگر انجام کارهایی است که می دانید همسرتان دوست دارد شما انجام بدهید . شما به دنبال کسب خشنودی او از طریق خدمت به او هستید و عشق خود به او را با انجام کارهایی برای او نشان می دهید .اعمالی چون پختن غذا , شستن اتومبیل , عوض کردن پوشک بچه , بردن زباله به بیرون از منزل و … اگر این کارها با روحیه مثبت انجام شوند مسلما ابراز عشق محسوب می شوند .

هیچ کس دوست ندارد به اجبار کاری انجام دهد . در واقع عشق همیشه آزادانه اعطا می شود . عشق را نمی شود به زور درخواست کرد . ما می توانیم از یکدیگر درخواستهایی بکنیم اما هرگز نباید آمرانه چیزی را بخواهیم . درخواست کردن به عشق جهت می دهد ولی دستور دادن جریان عشق را بند می آورد .

به این سه نکته توجه کنید : اولا آنچه ما پیش از ازدواج انجام می دهیم دلیل بر کارهایی که پس از ازدواج انجام خواهیم داد نیست . قبل از ازدواج ما در تب و تاب عاشقی هستیم و بعد از ازدواج دوباره به صورت همان آدم پیش از عاشقی در می آییم . اعمال ما تحت تاثیر الگوی والدینمان ، شخصیت خودمان ، تصورمان از عشق ، عواطف ، نیازها و آرزوهایمان قرار دارند . تنها یک چیز در مورد رفتار ما قطعی است : رفتار ما همان رفتاری نخواهد بود که موقع عاشقی از خود نشان می دادیم . ثانیا عشق یک انتخاب است و نمی تواند اجباری باشد . انتقاد و امر و نهی باعث شکاف و دور شدن از یکدیگر می شود . اما با درخواست کردن می توانید او را به سمت ابراز عشق راهنمایی کنید . هر یک از ما هر روز باید تصمیم بگیر به همسرش عشق بورزد یا نورزد . اگر عشق را انتخاب کنیم آنگاه بیان آن به نحوی که همسرمان دوست دارد عشقمان را به لحاظ عاطفی موثر تر خواهد ساخت .

حقیقت سومی هم وجود دارد که تنها یک عاشق بالغ می تواند آن را بشنود . انتقادات همسرم از من درباره رفتارم واضح ترین سر نخ را درباره زبان اصلی عشق او بدست می دهد . افراد بیشترین انتقاد را در آن زمینه می کنند که خودشان عمیق ترین نیاز عاطفی را در آن زمینه دارند . انتقاد آنها ، راه ناقصی است برای طلب عشق . اگر ما این را بفهمیم می تواند به ما کمک کند تا انتقادها را به طرزی سازنده تر در نظر بگیریم .

راه حل : اگر زبان عشق شما و همسرتان خدمت به یکدیگر است ، یک کاغذ بردارید و هر کدام سه یا چهار کاری که اگر همسرتان انجام دهد واقعا احساس می کنید که دوستتان دارد را بنویسید . سپس از همسرتان بخواهید به مدت 2 ماه این کارها را انجام بدهد . بعد از دو ماه شاید بخواهید درخواستهای دیگری به لیستتان اضافه کنید اما معقولانه این است که هر ماه فقط یک درخواست اضافه شود .

توجه کنید که شما مجبور به انجام این کارها نیستید اما اگر می خواهید محبتتان را به همسرتان نشان دهید این چند کار از نظر او این معنی را می دهد .

پادری یا عاشق

پادری یک شیئ بیجان است و اختیاری از خود ندارد . شما می توانید پایتان را روی آن پاک کنید , روی آن راه بروید , به کناری پرتش کنید و … وقتی ما با همسرمان همچون شیئ رفتار می کنیم امکان عشق را نفی می کنیم . ایجاد احساس گناه (” اگر زن خوبی بودی این کار را برایم می کردی “)زبان عشق نیست . ترساندن ( ” اگر این کار را نکنی پشیمان خواهی شد “)با عشق بیگانه است . هیچ کس هرگز نباید پادری باشد .

ممکن است ما به خود اجازه دهیم که مورد استفاده قرار بگیریم اما ما موجوداتی هستیم که افکار, احساس و آرزو داریم و ما قادریم تصمیم بگیریم و دست به عمل بزنیم . اجازه دادن به خودتان که مورد استفاده یا سوء استفاده دیگری قرار بگیرید عملی از روی عشق نیست . در واقع خیانت است . شما به او اجازه می دهید که عادات غیر انسانی پیدا کند .

عشق می گوید : « من بیشتر از آن تو را دوست دارم که اجازه بدهم این گونه با من رفتار کنی . این برای تو یا من خوب نیست »

زبان پنجم عشق

بدن برای لمس کردن است

هر چه به من ربط پیدا می کند در بدنم است . لمس بدن من یعنی لمس من . در جامعه ما فشردن دست یکدیگر یکی از راههای ابراز دوستی و نزدیکی با فرد دیگر است . برای لمس افراد جنس مخالف در هر جامعه ای راههای مناسب یا نامناسبی وجود دارد . حساسیتهای اخیر در رابطه با ارعاب جنسی ,‌راههای نامناسب این کار را نشان داده است . اما در زندگی زناشویی این خود زوجین هستند که راههای مناسب و نامناسب را تعیین می کنند . مسلما بدرفتاری جسمی در هر جامعه ای ناپسند شمرده می شود و سازمانهای اجتماعی برای کمک به « زنان کتک خورده و مردان آسیب دیده » تشکیل شده است . بدن ما برای لمس کردن آفریده شده نه برای کتک خوردن .

عصر ما را عصر آزادی جنسی دانسته اند . در برخی جوامع بعضی زن و شوهر ها آزادانه با مردان و زنان دیگر ارتباط جنسی برقرار می کنند . اما حتی کسانی که به دلایل اخلاقی با این وضعیت مخالفت نمی ورزند به لحاظ عاطفی آن را زیانبار می دانند . نیاز ما به عشق و صمیمیت خصیصه ای دارد که به ما اجازه نمی دهد به همسرمان چنین آزادی ای بدهیم . زمانی که ما از رابطه جنسی همسرمان با فردی دیگر با خبر می شویم درد عاطفی عمیقی وجودمان را فرا می گیرد و صمیمیت غیر ممکن می شود .

اما این ضربه در مورد کسی که زبان اصلی عشق او تماس فیزیکی است دو برابر دردناک است . آنچه او عمیقا در آرزوی آن است – یعنی عشق و محبت از راه تماس فیزیکی – اکنون به شخص دیگری اعطا می شود . حالا مخزن عشق او نه تنها خالی است بلکه به کلی منفجر شده است .

بحران و تماس فیزیکی

ما در زمانهای بحران تقریبا بطور غریزی یکدیگر را در آغوش می کشیم . چرا؟ زیرا تماس فیزیکی از راههای قدرتمند ابراز عشق است . ما در زمان بحران بیش از هر چیز نیاز داریم که محبت دیگران را احساس کنیم . ما همیشه نمی توانیم رویدادها را تغییر دهیم اما اگر احساس کنیم که مورد مهر و محبت قرار داریم می توانیم بحران را پشت سر بگذاریم . همه ازدواجها زمانی دچار بحران می شوند . مرگ والدین اجتناب ناپذیر است . سالانه هزاران نفر در اثر تصادف اتومبیل فلج می شوند یا می میرند . بیماری استثناء قائل نمی شود . یاس و دلسردی بخشی از زندگی ماست .

مهمترین کاری که در زمان بحران می توانید برای همسرتان بکنید این است که او را دوست بدارید .

اگر زبان اصلی عشق همسرتان تماس فیزیکی است هیچ چیز مهمتر از این نیست که وقتی گریه می کند در آغوشش بگیرید . کلمات شما ممکن است معنای چندانی نداشته باشد . اما تماس فیزیکی شما به او نشان می دهد که به او توجه دارید و مراقبش هستید .

بحرانها فرصت فوق العاده ای برای ابراز عشق هستند . تماس محبت آمیز شما تا مدتها پس از بحران به یاد خواهد ماند . ناکامی شما در لمس او هرگز فراموش نخواهد شد .

“ادامه دارد”

برگرفته از کتاب ” 5  زبان عشق( چگونه به او بگویم دوستت دارم) ”  نوشته گری چاپمن

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.