پرواز اسب

index2

پروازاسب”

پادشاه پیری در هندوستان ، دستور داد مردی را به دار بیاویزند.

همین که دادگاه تمام شد ، مرد محکوم گفت :” اعلی حضرتا ، شما مردی خردمندید و کنجکاوید تا بدانید رعایاتان چه می کنند.به دانشمندان، خردمندان ، مارگیران ، و مرتاضان احترام می گذارید.

بسیار خوب ، وقتی بچه بودم ، پدربزرگم به من یاد داد که چگونه اسب سفیدی را به پرواز درآورم!در این کشور هیچ کس نیست که این کار را بلد باشد ، باید مرا زنده نگه دارید”

پادشاه بی درنگ دستور داد اسب سفیدی بیاورند.مرد محکوم گفت :باید دو سال در کنار این جانور بمانم. ”

پادشاه گفت : دو سال به تو وقت می دهم . امااگر بعد از این دو سال ، اسب پرواز نکند ، تو را به دار می آویزم. ”

مرد با اسب از قصر بیرون رفت و خوشحال بود که سرش هنوز روی تنش است .

وقتی به خانه رسید ، دید که خانواده اش سیاه پوشیده اند.

همه جیغ زدند : دیوانه شده ای ؟از کی تا حالا در این خانه کسی بلد بوده که اسب را به پرواز دربیاورد؟

پاسخ داد : نگران نباشید .اول اینکه هیچ کس تا حالا سعی نکرده به اسبی یاد بدهد که پرواز کند ، یک وقت دیدید که یاد گرفت!دوم این که پادشاه خیلی پیر است و شاید در این دو سال بمیرد.

سوم اینکه شاید این حیوان بمیرد و بتوانم دو سال دیگر وقت بگیرم تا به اسب دیگری پرواز یاد بدهم!حالا فرض کنید انقلاب و شورش بشود ، حکومت پادشاه سرنگون بشود و یا جنگ بشود .

و آخر اینکه اگر هیچ اتفاقی هم نیفتد ، دو سال دیگر زندگی کرده ام و می توانم در این مدت هر کاری که دلم می خواهد بکنم .فکر می کنید همین کم است ؟ “

 

خطای پیشگویی:پیش بینی می کنید که اوضاع بر خلاف میل شما در جریان خواهد بود.بدون هر گونه بررسی می گویید:”آبرویم خواهد رفت؛از عهده ی انجام این کار بر نخواهم آمد.”و اگر افسرده باشید ممکن است به خود بگویید “هرگز بهبود نخواهم یافت.”

منبع: ناشناس

 

۲ Replies to “پرواز اسب”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.